اگر چه بر این باورم نویسنده و شاعر تراز یک، حتا متعلق به سرزمین مادری و یک کشور بخصوص نیست و متعلق به جهان بشری است؛ و در بازتعریف سکونت و ماوا به ویژه از این زاویه باید درنگ و تامل کرد؛ ولی و اما، این ویژگی نمی تواند مسوولیت مسوولان را در پاسداشت مقام و موقعیت ادبی فرهنگی یک نویسنده و شاعر کتمان کند. مسوولان فرهنگی و هنری یک مملکت، فراتر از حتا تعلقات مسلکی سیاسی یک نویسنده و شاعری که گرایش سیاسی جناحی هم داشته، الزامن و ضرورتن بنا به وظیفه ای که بر دوششان نهاده اند؛ باید فراجناحی و فراسیاسی و با تمرکز بر محور فرهنگ و هنر کشور، نگاهی یکسان و فراگیر به همه ی مولفانی داشته باشند که در چارچوب یک نظام و کشور به فعالیت می پردازند.
این مسوولیت زمانی سنگین تر می شود ؛ هنگامی که اولن، نویسنده و شاعر نه تنها کوچکترین تخالف یا موضعگیری خاصی نسبت به سیاست ها و یا سیاست گذاری عمومی و خصوصی مملکت نشان نداده که صرفن به امور فرهنگی و هنری و ادبی می پرداخته ؛ و دوم اینکه ، مسوولیت مسوولان حوزه ی زادبومی و زادگاه نویسنده و مولف به مراتب بیشتر از مسوولان کشوری و هیات دولت است. یعنی نمایندگان وزارتخانه ای که کارش و مسوولیتش پرداختن به مسائل حوزه ی هنر و ادب و فرهنگ است ، وظیفه دارند در مقام پاسداشت شان و منزلت یک نویسنده و شاعر و مولف ، سنگ تمام بگذارند.
من نمی دانم ؛ ولی اگر تصور عزیزان از امور فرهنگی پرداختن به یکسری کارهای روتین و معمول و صبح به اداره رفتن و کارت حضور و غیاب زدن و ظهر به خانه برگشتن و انجام چند جلسه در هفته است ، و این را غایت وظیفه ی اداری و سازمانی در اداره فرهنگ و ارشاد می پندارید ، سرمایه های اصلی این مرز و بوم و این دیار را با دست خود از کف می دهید! و جامعیت خبری و رسانه ای هم در پای این پنداشت های غلط و یکسو نگرانه ، به جهات دیگری متمایل می شود. خود دانید!