يکشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۸:۰۳ | Sunday , 08 June 2025
کد خبر: ۷۳۲۵
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۴ - ۲۶ مرداد ۱۳۹۵

راز پایداری آزادگان

- در جریان جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران اسلامی ،شاهد رشادت ها و دلیرمردی های بی بدیلی بودیم. که بدون شک در هیچ کدام از جنگ های بشریت بدین گونه رخ نداده است.

به گزارش صبحانه پرس: *به بهانه ی بیست و ششم مرداد ماه ،سال روز بازگشت پیروزمندانه ی آزادگان سرافراز دفاع مقدس، به میهن اسلامی*

به نام خدایی که انسان را آزاده آفرید

- در جریان جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران اسلامی ،شاهد رشادت ها و دلیرمردی های بی بدیلی بودیم. که بدون شک در هیچ کدام از جنگ های بشریت بدین گونه رخ نداده است.
 - رزمندگان سپاه اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس، تمامی معادلات و پیش گویی های دشمنان اسلام و انقلاب را برهم زدند.و با ایثار و از خود گذشتگی بی نظیر خود،
 برگ زرینی بر تاریخ پرفراز و نشیب این آب و خاک افزودند.
دفاعی به معنای واقعی مقدس ،که درجریان آن حتی یک وجب از این خاک پرگهر را به دشمن ندادیم.
- به هرحال در طول این جنگ نا برابر و ناخواسته ، ما دچار خسارات و زیان های بی شماری شدیم. که اگر خسارات مالی واقتصادی را کنار بگذرایم. خسارات جبران ناپذیر جانی و روحی زیادی از این جنگ تحمیلی به ملت شریف ایران وارد شده است.
از آن جمله می توان به تقدیم نمودن هزار شهید گلگون کفن ،هزاران جانباز ایثارگر و هزاران آزاده ی سرافراز اشاره نمود.
- در این مقاله ،ما به اوضاع آزادگان جنگ تحمیلی اشاره ایی کوتاه می نماییم. هرچند که اکثر این آزادگان بزرگوار در یک نکته باهم اتفاق نظر دارند که درباره ی ایستادگی و پایداری این عزیزان ، کمتر از دیگر مقوله های جنگ تحمیلی به آن پرداخته شده است. به طور مثال ،کارگردانان ، نویسندگان  وهنرمندان متعهد کشور عزیزمان ،خیلی به ندرت درباره ی حماسه های رخ داده شده در اردوگاه های اسرای ایرانی (آزادگان) فیلم ،داستان و یا رمان نوشته و یا کارگردانی کرده اند.
- لذا در یکی از روزهای گرم و شرجی مرداد ماه نود و پنج،در محضر پرفروغ حضرت حجه السلام و المسلمین حاج شیخ جلاالدین جابریان ،ریس دفتر نماینده محترم ولی فقیه و امام جمعه معزز اهواز کسب فیض می نمودم.که مشاهده نمودم حاج آقا از ناحیه ی کمر، دچار درد شدیدی گردید.
(لازم به ذکراست که اینجانب به علت این که تعلق خاطری که به ایشان دارم .هفته ایی یک بار به خدمت ایشان شرفیاب می گردم .تا از علم ،دانش و مرام این عالم بزرگوار، کسب فیض نمایم.) 
پس منتظر ماندم
 تا ایشان بعد از استراحت 
و کاهش یافتن  
درد کمر،شرایط صحبت کردن را داشته باشد.
پس علت این دردهای مزمن را جویا شدم.وقتی احوال حاج آقا کمی بهتر گردید. من خطاب به ایشان گفتم:آقا شیخ جلال ،لطفا علت درد های همیشگی خودتان را به من بگویید.
-ایشان فرمودند:این ها درد نیستند ،این ها رحمت هستند.و شما درباره ی این دردها ازمن نپرسید.
من هم گفتم :حاج آقا ،پس لطفا یک خاطره جالب از دوران اسارت خودتان را بازگو کنید.تا به بهانه ی سالروز بازگشت آزادگان سرافراز سپاه اسلام،آن خاطره را برای درج در جراید و رسانه ها ،آماده نمایم.
پس ایشان چنین نقل فرمودند:بعداز خاتمه جنگ تحمیلی و در مورخ هجدهم تیر ماه شصت و هشت یعنی هنوز از رحلت جانسوز حضرت امام خمینی (ره) چند روزی نگذشته بود که یک گروه (هیات)علمی ،فرهنگی ،اجتماعی به همراه چندین روان شناس و روانکاو از طرف صلیب سرخ جهانی به اردوگاهی که ما در آن زندانی بودیم .برای بازدید و بررسی وضعیت روحی و روانی اسرای ایرانی  وارد شدند. اردوگاه ما در استان تکریت و به نام صلاح الدین مشهور بود.من و مرحوم حاج آقا ابوترابی و جناب آقای اوحدی (ریس فعلی سازمان حج و زیارت )در کمپ پنج بودیم.آقای اوحدی نیز به دلیل تسلط به زبان انگلیسی،کار ترجمه و مکالمه ی مارا با هیات صلیب سرخ برعهده گرفت. سرپرست این گروه ،یک پرفسور فرانسوی بود.
جناب پرفسور از مرحوم حاج آقا ابوترابی سوال نمود.که حاج آقا ،من تمامی اردوگاه های اسرای ایرانی را درکشور عراق ،مورد بازدید و بررسی قرار داده ام. و آن چه که ما در این اردوگاه ها مشاهده نموده ایم.با هیچ یک از قواعدو قوانین علم روان شناسی ،مطابقت ندارد!
وتمامی معادلات مارا برهم زده است.
حاج آقا فرمودند:
لطفا بیشتر برایم توضیح دهید.
جناب پرفسور گفت:در تمامی جنگ هایی که منجر به اسارت اسرا شده است. طبق آمار و شواهد موجود ،از جنگ جهانی اول ،جنگ جهانی دوم ،جنگ ژاپن و جنگ ویتنام،...تعداد بسیار زیادی از اسرا ،به دلایل مختلفی یا از شدت غم واندوه فوت شده اند . یا این که بیمار شدند و مردند.یا این که خودکشی کرده اند.ویا به دیوانگی و جنون رسیده بودند.و یا به علل و عوام دیگر ازبین رفته اند. آنانی که هم جان سالم به در برده بودند. به طرز چشمگیری دچار انواع بیماری های روحی و روانی گردیده بودند. 
در ادامه روبه حاج گفت: آقای ابوترابی ،من تعجب می کنم !که با توجه به تحقیر ،شکنجه های سخت،آزار و اذیت روحی و روانی که این زندانبان بی رحم برشما روا می دارند. چگونه ممکن است که اکثریت اسرای ایرانی ،دارای چنین روحیه و نشاط بالایی باشند!؟
-آقای ابو ترابی،من در بازدید از چهل هزار اسیر ایرانی که در بند اردوگاه های عراق هستند.
 به هرکدام ازاین اردوگاه ها که سرکشی کردم.
به جز نشاط ،ایمان و بزرگ منشی ،چیز دیگری ندیدیم.!
شما چگونه به این درجه از نشاط و آرامش رسیده اید؟
- در ادامه ی بحث ،جناب پرفسور که تا آن لحظه، شدیدا منقلب و هیجان زده شده بود. گفت:جناب ابوترابی ،من تا قبل از این که از نزدیک با اسرای ایرانی دراردوگا های عراق آشنا شوم. ذهنیت بسیار بدی نسبت به مردم ایران داشتم . و اعتراف می کنم که تحت تاثیر رسانه های کشورهای غربی قرار گرفته بودم. و حتی از ایرانی ها بدم هم می آمد و با این پیش زمینه ی بد ،این ماموریت را پذیرفتم. و افزود:ای آقای ابوترابی ،من در حضور شما و تمام این اسرای ایرانی،از محضر ملت شریف ایران عذر خواهی می کنم. زیرا که من انسانیت و جوانمردی را در وجود این اسرای در بند، مشاهده نمودم. و دیدم که شما چقدر سخاوت و انسانیت دارید. که نمونه ی آن را در هیچ کجای این کره ی خاکی ندیده ام.آن پرفسور فرانسوی ،پس از گفتن این سخنان ،به گریه افتاد ، رویش را برگرداندو با دستمالی که ازجیبش در آورد. اشک هایش را پاک کرد.( او آن چنان منقلب شده بود که ما راهم به گریه انداخت. در آن لحظات ناب و کم نظیر ما به یک چیز فکر می کردیم.و آن چیز فقط قدرت و اراده ی خداوند بود.که ما با تکیه بر آن ،توانسته بودیم حقانیت و مظلومیت ملت بزرگ ایران را به جهانیان ثابت نماییم.)
-ایشان با صدایی لرزان و بغض آلود ،سوال خودش را تکرار کرد.و گفت:آقای ابوترابی ،این چه قدرت ماورایی است که به شما اسرای ایرانی این اراده را داده است. که در مقابل این مشقت های جانفرسا ،این گونه مقاومت و پایمردی کنید؟ و در سخت ترین شرایط ،به چنین تعادل روحی و روانی رسیده اید؟
-حاج آقا که تا آن زمان با صبر و حوصله به صحبت های جناب پرفسور گوش فرا داده بود.فرمود:دوست دارید بدانید؟پرفسور گفت:بله آقا،من یک محقق و دانشمند هستم.
پس حاج آقا پاسخ داد: در دین مبین اسلام،هیچ محدویتی برای ارتباط با خداوند بزرگ وجود ندارد.و این ارتباط معنوی ،زمینه ساز و مقدمه ی ارتباط با اهل بیت (ع) می باشد. این اهل بیت (ع)،پیشوایان دینی ما بعداز پیامبر مکرم اسلام (ص) هستند.که پس از پیامبر اسلام(ص)،مسولیت رهبری مسلمانان را بر عهده داشته اند. وبه علت آن که این اهل بیت مکرم(ع)در پیشگاه خداوند متعال ،دارای شان ومنزلت زیادی می باشند.ما هم به آنان متوسل می گردیم. و حاجات و درخواست های خودمان را از آنان طلب می نماییم.و پس از توضیحات مفصلی که در رابطه با اهل بیت عصمت و طهارت (ع)دادند.
فرمودند:ما در خلوت خود(مراقبه)از خداوند و اهل بیت (ع)انرژی مثبت دریافت می کنیم. و با مراقبه ،زهد و تقوای الهی،از دنیا و متعلقات آن ،دست می شوییم.و این ارتباط مخصوص و خالصانه با خداوند و اهل بیت (ع)می باشد. که موجب گردیده است قدرت روحی و روانی ما افزایش پیدا کند. و باعث نشاط و سرزندگی ما گردیده است.البته این مبحث ساعت ها به طول انجامید که من فقط خلاصه ی آن را شرح دادم.لذا این پرفسور فرانسوی ،بعدها کتابی درباره ی اسرای ایرانی که در اردوگاه های مخوف رژیم بعث گرفتار بودند،تالیف نمود. ایشان پس از چندین سال ، به ایران سفرکرد .
و به مجلس شورای اسلامی  رفت .و گفت:من از فرانسه تا این جا آمده ام تا فقط یک بار دیگر در مقابل عظمت و شکوه ،حاج آقا ابوترابی ،سر تعظیم فرو آورم. جناب پرفسور ،چندین سال درایران ماندگار شد. و از جمله مریدان  شادروان حاج آقا ابو ترابی گردید.و در محضر این عالم بزرگوار کسب فیض نمود. 
- حاج شیخ جلال جابریان ،پس از بیان این خاطره ،به حدیثی از حضرت امام صادق(ع)اشاره نمود. که می فرماید:"المومن کلمسمار"
یعنی:مومن همانند میخ است.
مومن هرچه بیشتر در سختی و عذاب قرار گیرد. اصل ایمانش مستحکم تر و راسخ تر می گردد. و در برابر مشقت ها و شداید ،بیشتر و بهتر ،به مقابله بر می خیزد. و استقرار ایمان در یک فرد مومن و مسلمان باعث می گردد.که او در تمام لحظات زندگی جای پای رحمت و حکمت خداوند را ببیند. 
-اسرای ایرانی که در اسارات بودند.واقعا این حدیث حضرت آقا امام صادق (ع)را اثبات نمودند.
-حسن ختام خاطره ی جناب حاج شیخ جلال جابریان بدین شرح است.
-ایشان فرمودند:یکی از زندانبان بسیار خشن بعثی ،شهید کاظم عبدالامیر بودند. این فرد توسط شادروان حاج آقا ابو ترابی راهنمایی و ارشاد گردید. و به مذهب برحق تشیع علوی گروید. ایشان پس از جنگ تحمیلی به ایران اسلامی آمد.و با حضور در شبکه ی سه سیمای جمهوری اسلامی ایران،طی یک مصاحبه ی زنده تلویزیونی ،از محضر مردم شریف و بزرگوار ایران اسلامی معذرت خواهی نمود. و با چشمانی اشکبار و صدایی بغض آلود،چنین اظهار داشت: و گفت:به عقیده ی من،بهترین راه رسیدن به خداوندمتعال،حاج آقای ابو ترابی می باشد.من راه درست زندگی کردن و راه رسیدن به معبود یکتا را از این سید جلیل القدر آموختم.
این بنده ی خوب خداوند،همچون حضرت "حر" به اسلام واقعی و برحق روی آورد. و پس از مجاهدت های فراوان در راه دفاع از حرم اهل بیت عصمت و طهارت(ع)به درجه رفیع شهادت نایل گردید. روحش شاد و یادش گرامی باد.
-درپایان این مبحث باید به این نکته بسیار مهم اشاره نمایم.که ارتباط خالصانه و خاشعانه با خداوند قادر متعال ،و توسل به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) ،بهترین و برترین راه برای رسیدن به آرامش درون و زندگی سرشار از نشاط می باشد. 
- ما شیعیان باید افتخار نماییم.که پیشوایان عظیم الشانی داریم که توسل و تمسک به آنان ،مایه ی آرامش و کامیابی ما خواهد بود. 
- واین شیعه بودن ،وظیفه ی بسیار سنگین و خطیری را بر دوش ما گذاشته است.
که با کارها و افعال درست و صادقانه ی خویش ،زمینه ساز حکومت عدل الهی توسط قطب عالم امکان، حضرت آقا صاحب العصر و الزمان امام مهدی(عج) گردیم. ان شاالله.
السلام علی من اتبع الهدا.
ابراهیم مکوندی (سکوت)
پانزدهم امرداد نود و پنج،
اهواز.
 ابراهیم مکوندی
نظرات بینندگان
آخرین اخبار