دست هاي سهم خواه يا لابي هاي خودرويي و انتقال آب
به هر روي، دکتر مقدايي با فشارهاي پشت ديوار سهمخواهيها و لابيهاي انتقال آب و کارتلهاي خودرويي و مفتخورهاي نفتي و … مجبور به درخواست بازنشستگي و استعفا شده ...
آراس - علي ميلاسي: عمر مديريت ارشد خوزستان در دولتهاي اميد و اعتدال به ۳۰ ماهه نرسيد. اين عمر کوتاه اگر در اصفهان، يزد، خراسان، آذربايجان و … اتفاق مي افتاد ، عجيب به نظر مي آمد، اما در خوزستان طبيعي است. زيرا به جز استانداري دکتر حجازي در دولت احمدينژاد، که عمري ۹۰ ماهه داشت، ديگر استانداران دولت اصلاحات و غير اصلاحات خوزستان حتي به ۳۰ ماه هم نميکشيد.
در گذشته وقتي عقب ماندگي خوزستان را آسيبشناسي ميکردند، يک دليل آن را همين عمر کوتاه مديريت کلان ميدانستند. اما امروز که اين تغيير ناگهاني استاندار خوزستان را شنيديم، به اين يقين و باور رسيديم که نمي خواهند يا نمي گذارند خوزستان به ثبات برسد. زيرا مقتدايي از مديران با برنامه، کاربلد، پيگير، متعصب به حق و حقوق خوزستان بوده و مهمتر اين که، اهل سهم دادن و زد و بندهاي سياسي نبوده و تا حدودي شايسته سالاري را در انتخاب مديران به کار ميگرفت، که همين انديشه و تفکرش، سهم خواهان را بر نتافت.
تفاوت ديگري که خوزستان با ديگر استانها داشته و دارد، در اين است که خوزستان نفتي و اقتصادي است و همين نفتي بودن، گردش زياد سرمايه در اين استان و پول به بازار مي آورد، که خيليها به آساني به اين پول مفت دسترسي پيدا ميکردند و وقتي استانداري از اين سرمايه حفاظت و دست آسان خوران را از اين سفرهي نفتي کوتاه کند، جبههي مقابله و مخالفتي تشکيل ميشود تا بيثباتي مديريت کلان استان را به ثبات خودشان بالاتر بدانند و استان، همچنان در حسرت پيشرفت و تغيير و تحول بماند.
اگر چه ۳۰ ماه پيش در يادداشتي با عنوان «استاندار خوزستان، مديري جوان با برنامه اي جوانتر و انديشهي نوتري مي خواهد تا بتواند مشکل هاي انباشته شده و مطالبه هاي به زمين ماندهي خوزستان را بهتر حل کند» منتقد دکتر مقتدايي بودم، اما وقتي که در جلسه معارفه خود صحبت از ورژن ۲ کرده بود، نويد مي داد که با رويکردي تازه و انديشهاي نو و تدبيري خاص براي تغيير در استان آمده بود و عملکرد و برنامههاي عملياتي و اجرايي او در اين مدت، نشان از صداقت، پاکي، برنامه و تغيير و پيشرفت داشت. مقاومت در برابر انتقال آب از سرشاخهها، پافشاري در تردد استاني خودروهاي اروندي، پروژههاي…
ساحل سازي، توسعهي راهها و… از اقدامها و تفکرات تغيير و توسعهي استان بود. به هر روي، دکتر مقدايي با فشارهاي پشت ديوار سهمخواهيها و لابيهاي انتقال آب و کارتلهاي خودرويي و مفتخورهاي نفتي و … مجبور به درخواست بازنشستگي و استعفا شده که با قبول آن به طور حتم، استان را دچار سکون و عقبماندگي کردهايم. براي درک و فهم اين تغيير يادآوري دو خاطره گوياي بخشي ازواقعيت است.
نخست اين که در اين دورهي ۳۷ ساله تغييرها و جابجايي ها، هيچگاه نتوانستيم مدير امروز را بهتر از ديروز ببينيم. در صورتي که هر مدير جديدي که انتخاب و يا انتصاب ميشود بايد ايدهها، راهکارها و برنامههايي نو و جديدي به همراه داشته باشد تا تغييري ايجاد کند که مثبت تر و موفقتر از گذشته باشد، اما هميشه اين شعار سال، سالي هر سال، دريغ از پارسال را سر مي دهيم.
دوم اين که در دورهي دوم دولت اصلاحات دکتر خاتمي، مقتدايي از استانداري خوزستان تغيير پيدا کرده و دکتر معين به جاي وي منصوب شد. نزديک به همين مدت ۳۰ ماهه، معين در خوزستان -که براي تغيير و سهم خواهي آورده شده بود و مقتدايي زيربار نميرفت – نتوانست تغييري ايجاد کند. از موسوي لاري وزير کشور وقت، خواستند که تا وضع خوزستان بدتر از اين نشده، مقتدايي را به استانداري برگردانيد. سپس اين تغيير نميتواند در راستاي مطالبات مردم خوزستان و توسعه و پيشرفت استان باشد. حال که اين تغيير برخلاف مطالبات مردم خوزستان انجام شده، از وزير کشور اين انتظار و يا درخواست را داريم که براي جايگزيني دکتر مقتدايي به دنبال نامهاي صفحه پرکن پايتخت نشين و مديران اشباع شده نباشند. که اگر اين نامها به دنبال تغيير استان و توجه به خوزستان را مي داشتند در اين مدت بيش از ۱۵ ساله که در پايتخت مدير و معاون بودند، ميتوانستند حرکتي، قدمي و يا اقدامي براي تغيير وضع موجود استان برميداشتند.
اگر وزير محترم کشور با نگاه مثبت و انديشه همگرايي براي توسعه و حل مشکلات استان قبول به استعفاي دکتر مقتدايي نموده، گزينه مناسبت همين دکتر خبير است که بتواند برنامهها و انديشههاي مقتدايي را در استان ادامه داده و به عنوان ادامه دهندهي مسير وي، به ثبات مديريتي در خوزستان نيز اميدوار شد.