صبحانه پرس- هنگامی که هنرمندی از میان ما می رود،گویا تمام جهان در آن لحظه مرگ را تجربه می کنند و به اذن خداوند دوباره طعم شیرین زندگی را در ادامه حیات تجربه می کنند. هنرمند سال ها لحظات فراموش نشدنی را بی منت به مردمش حبه می کند و از این پیشکش آن چنان مست و خرسند است که انگار خداوند او را انتخاب کرده برای خدمت خالصانه به خلقش.
البته که مردم مهربان، هنرمندان شان را برروی سر می گذارند و بعضا به قهرمان و اسطوره زندگیشان تبدیل می شوند؛ آیا این نیست که اگر خدا نخواهد هیچ برگی از درختی نیفتد، پس مطمئنا وجود این همه مهر بی حکمت نیست.
شاید هنرمند در خلوتش با خدایش آن چنان پرده ها را می درد و وصل می شود که خداوند او را برگزیده است، و پس از مدتی زندگی در این دنیای زیبا،دیگر دل یزدان برایش تاب نمی آورد و او را از میان انسان های معمولی می برد و آدم ها تازه متوجه نبود گوهرشان می شوند؛ و ای مصیبتا تازه دلتنگی ها آغاز می شوند و برای آرام کردن خودشان مراسم های مختلف می گیرند؛ برای او که در نزد خدا بهترین حال را دارد و حال ما خراب است از نبودن او.