امروز خبر را شنیدم . چهل روز از درگذشت هنرمند متعهد و دردآشنای جنوب ، عبدالرضا حیاتی گذشت . در حالی که در بند گرفتار بودم و بی خبر از حوادث پیرامون ، عبدالرضا از بند جهان رهایی یافت .
خبر را امروز ، برادر عزیزم چوپان داد .
هنوز اسم و یاد عبدالرضا ، بر نام نمایشگاه آثار خط- نقاشی های محمد چوپان و متن ها ی کوتاه او را بر تابوهای چوپان می درخشد . عبدالرضا حیاتی را، اما تنها درپشت ِمتن های نوشته بر تابلوها می توانی بیابی .
او آرام و نجیبانه و سربزیر و بی هیاهوهای رایج هنرمندانه می آمد و می رفت . قبل از آمدن ، ، رفتنش را می دیدی .
عبدالرضا ، انزوایی خودخواسته را برگزیده بود ، اما ، این « پیشکسوت جهاد و شهادت » را ، در پیچ و خم های روزمره زندگی به فراموشی سپرده بودند .
عبدالرضا حیاتی ، هنرمندِ دردآشنای جنوبی را دقیقا چهل سال پیش و در همکاری با کارنمایشی «پل » به کارگردانی برادر عزیزتر ازجان و یار و همراه عبدالرضا حیاتی ، محمد جمالپور شناختم . نمایش «پل » ، در تالارِ نمایش شهرداری آن زمان به روی صحنه رفت .
شهید حسین علم الهدی و صادق آهنگران هم نیز در آمد و شد بر سر تمرین گروه نمایش بودند . شهید اندیشه و عمل حسین با دقت و اشتیاق راهنمایی ها و نقطه نظرات ِ خویش را برای بهتر شدن نمایش عرضه می کرد.
زنده یاد حسین پناهی ، کار خویش را از نمایش پل آغاز نمود و در این نمایش نقشی محوری برعهده اوبود . یادش گرامی .
بعدها در مسجد فاطمیه کیان پارس ، با الهام از عبدالرضا حیاتی ، نمایش « پس نون ما کجاست خدا » را نوشتم و در جشن نیمه شعبان به اجرا درآمد.
شخصیت عبدالرضا ازنظر عمقِ فکری و انزوا گراییِ خودخواسته و فرار از شهرت و دیده نشدن ، تا حد زیادی با حسین پناهی نزدیک بود.
حیاتی روحی لطیف و سرشار از مهر و دوستی داشت . حُجبی کودکانه نگاهش را از تو می ربود و چون طفل ملکوت آسمان هارا می یافت.
او همره شهیدان و لایق شهادت بود ، روح بلند او در کنار یاران شهیدش در آرامش ابدی باد.
روح اش شاد و یادش مانا باد
محمد کیانوش راد
۱۰ بهمن ۱۳۹۸