احتمالاً شما هم در این یکی دو روز مطالبی در تقبیحِ روزِ دختر به چشمتان خورده. مطالبی غالباً با ژستهای روشنفکرانه که مدعیاند پاسداشتِ روزِ دختر بهمعنای پاسداشتِ فیزیولوژیک است و پرداختن به آن، امری زنستیزانه و بر خلافِ تکریم زن است...
تمامیِ این مطالب (به ویژه مطلب استادِ ارجمند جناب دکتر جباری) با این پیشفرض نگاشته شدهاند که آنچه زن را از دختر متمایز مینماید، یک بخش فیزیولوژیکی که یکی دارد و دیگری فاقدِ آن است. نقدِ اینجانب به مطالبِ پیش گفته، دقیقاً در همین نقطه است.
به بیانِ واضحتر، از نظر نگارنده، پیشفرضی که چنین تفکیکی میان زن و دختر قائل میشود، در غالبِ جامعهی ایرانِ قرنِ بیست و یک جایگاهی ندارد. شاید در قاجار و دیگر دورانها زن را از دختر در این نقطه تفکیک مینمودند، اما آیا در ایرانِ امروز تفکیک میانِ زن و دختر از همان نقطه است؟!
میخواهم بگویم، امروز در جامعهی ایران، مرزِ زن و دختر آن مرزِ حرمتشکنِ اعصارِ پیشین نیست. در ایرانِ امروز کلمهی "دختر" لزوماً به دوشیزگان اطلاق نمیگردد و تعریفِ آن متفاوت با گذشته شده است. مرزِ میان زن و دختر در ایران قرن بیست و یک را شاید بشود در الزامات و چارچوبهایی جستجو نمود که یک زنِ متاهل دارد و یک دخترِ مجرد ندارد. مسلماً امروزه وقتی میخواهیم روزِ دختر را به یک خانم مجردِ بیست، سی یا چهل ساله تبریک بگوییم، دیگر به آن بخش فیزیولوژیک نمیاندیشیم؛ میاندیشیم؟!
اتفاقاً معتقدم پاسداشتِ روزِ دختر در جامعهی ایرانِ امروز، میتواند به بخشی از جامعه، هویتِ مستقلِ فراموششدهاش را بازگرداند؛ طیفی که دیگر دختر بودنش رنگ و بوی سافل ندارد و دختر بودنش صرفاً بهخاطر دختر بودنش پاس داشته میشود و نه بخاطر دارا بودنِ فلان وصلهاش؛ چرا که معنای دختر بودن تغییر یافته است و چه بسا روزی بالاخره مسالهی پزشکی قانونی و بساطِ دیگر اهانتهای بعضاً رایجِ قرون وسطایی برچیده شوند. اهانتهایی که نشات گرفته از همان تفکیکِ قدیمیِ میانِ زن و دختر است. زن و دختر قابل تفکیک و متفاوتاند، اما تفکیک و تفاوتشان امروزه نه در فلان پیشفرضِ قدیمیِ جسمانی، که در الزامات و چارچوبهای متفاوت تاهل و تجرد است.