امروزه عکس سلفی هواداران بسیار زیادی پیدا کرده، طوری که به یکی از امور ثابت تفریح و گردش جمعی تبدیل شده و البته درکل گرفتن عکس و ثبت خاطره در جامعه ی ایرانی کاملاً مرسوم شده است.شرکت های تلفن همراه برای خدمت به طرفداران این گونه عکسها،وجلب نظر این افراد،کیفیت دوربین های خودرا روز به روز ارتقامی دهند.بنده هم ازاین قاعده مستثنی نیستم و این نوع تصویرهارا بیشتر مورد توجه قرار میدهم،اما درصبح روز چهارشنبه دوم تیرماه تصویرسلفی یک گروه از سربازان پادگان ۰۵ کرمان منتشر شد،دراین عکس چشم ها باشوق وذوق از امید به زندگی حرف میزند،و لب ها شادی را فریاد میزند،خرسند از اینکه چند روز آینده در محیط گرم خانواده هستند،اما..
اما دیگر وجود ندارند که با هم یک دورهمی دوستانه بگیرند و لحظات شاد را ثبت کنند،دیگر وجود ندارند که این سلفی را به خانواده و دوستانشان نشان بدهندو ازخاطرات بینهایت خدمت صحبت کنند،دیگر وجود ندارند که با انگیزه ی گرفتن مرخصی تشویقی به یک سرباز نمونه تبدیل شوند،دیگر وجود ندارند که هنگام آمدن از مرخصی به دیدار نامزد خودبروند،دیگر وجود ندارند که بعد از خدمت مقدس سربازی به سرکار بروند و تشکیل خانواده بدهند و آیندشان را بسازند، به تعبیر یکی از دوستانم "گویا به مرخصی ابدی رفته اند"..
دیگر ازاین به بعد مادر در انتظار شاخ شمشاد خود نمی ماند و چاره ای جز نگاه کردن به عکس و رفتن به آرامگاه جوانش را ندارد..
دیگر برنامه هایی که برای فرزندش دارد را باید در ذهنش خاموش کند.
به راستی پاسخگوی ناله و زجه های مادر دل سوخته چه کسانی هستند؟؟
هیچ کسی منکر این قضیه نمی شود که خدمت سربازی کاملاً الزامیست و جنبه های مثبت بسیاری را در بردارد،اما پرسش دراینجاست که آیا رواست خانواده هایی که جوانان خودرا با ذهنیت ساخته شدن رهسپار خدمت کردن حال باید پیکرشان را تحویل بگیرند؟؟
تاچه زمانی باید گل های باغ سرزمینمان را با دست خود پر پر کنیم؟؟
امروزتنها آن خانواده هاداغدار نیستند بلکه تمام ملت ایران در عزای این عزیزان شریک هستند، "چرا که سربازان این وطن بودند"