شنبه ۰۴ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۵ | Saturday , 26 July 2025
کد خبر: ۳۰۶۰
تاریخ انتشار: ۱۷:۵۶ - ۰۶ تير ۱۳۹۵

بحران در قاره سبز؛ جدایی انگلیس از اتحادیه و آغاز فروپاشی

آلترناتیو آمریکا در قاره سبز با بحران بی¬ سابقه¬ ای مواجهه شده و اکنون روند مسخ و تجزیه این کشور شروع شده است.

به گزارش آراس، رویای تشکیل ایالات متحده اروپا با شکست مواجه شده است. فرانسوی‌ها این روزها سخنان دوگل، رئیس جمهور پیشین این کشور را که گفته بود: «دولت‌ها را هرگز نمی‌توان از میان برد»، بیش از آرزوهای ایده‌ئالیست‌های چپ و راست می‌پسندند.

تا چند سال پیش بسیاری از ایده‌ئالیست‌های اروپایی همچون «بروس راست»، نظریه پرداز روابط بین‌الملل، معتقد بودند که «همانطور که آگاهی طبقاتی باعث همبستگی یک طبقه می‌شود، آگاهی منطقه‌ای نیز می‌تواند به هم‌بستگی منطقه‌ای و جمع شدن کشورهای منطقه در یک سازمان منجر شود.»؛ اما این روزها نظر و سخن هانس مورگنتا، پدر رئالیسم در روابط بین‌الملل، که «نظام بین‌الملل را راه گریزی از بازیگران ملی و دولت‎ها نیست؛ حتی اگر بازیگرانی مثل سازمان‌های منطقه‌ای بخواهند پا جای پای آن‌ها بگذارند.» طرفدار بیشتری یافته است.

اگر شکل¬گیری پیمان ماستریخت در سال ۱۹۹۲ باعث شد که عده‌ای نظریه پرداز از اشتراکات جغرافیایی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشورهای اروپایی سخن بگویند و اندیشه فلسفی و سیاسی یونان، نظریه پردازی حقوقی و سازمانی در رم باستان و مسیحیت را بنیانی برای شکل گیری روندهای هم گرایی بدانند، این روزها ایتالیا و یونان خود به بلای جان روندهای هم بستگی منطقه‌ای تبدیل شده‌اند.

واقعیت‌های تلخ امروز باعث شده که حتی کشورهای اروپایی، تاریخ مشترکشان در جنگ‌های صلیبی، فتوحات پس از آن و حتی رنسانس را نیز به دست فراموشی بسپارند. اگر در دهه‌های قبل، نظریه‌پردازان لیبرالی همچون کارل دویچ، وجود سازگاری متقابل ارزش‌های سیاسی و فلسفی، پیوندهای اقتصادی، رشد اقتصادی چشمگیر و توسعه تفاهم میان نخبگان سیاسی را علت اصیل بودن پدیده همسویی و همگامی کشورهای اروپایی می‌دانستند، در سال‌های اخیر، جای همه آن عوامل را ناسازگاری ارزش‌های بنیادین، تضادهای اقتصادی، رکود مهلک اقتصادی و چالش و تضاد میان نخبگان ابزاری گرفته است. شاید به همین دلیل هم باشد که اقتصاد، یعنی بنیان و پایه هم‌گرایی در اروپا، پس از گسترش بحران مالی در جهان، خود نقش تخریبی و غیر سازنده در روندهای هم‌بستگی پیدا کرده است.

جدایی انگلیس از اتحادیه و آغاز فروپاشی
یک روز پس از رأی گیری و موافقت ۵۲ درصد از مردم جزیره برای جدایی از اتحادیه اروپا، قاره سبز دچار بحران شده است. تا جایی که در فرانسه و ایتالیا نیز زمزمه ¬هایی مبنی بر رأی¬گیری برای ماندن یا نماندن در اتحادیه به گوش می¬رسد. جدایی انگلیس از اتحادیه موجی از واکنشها را به دنبال داشته است. یورو در ده سال گذشته به پائین¬ترین ارزش خود رسیده است. آلترناتیو آمریکا در قاره سبز با بحران بی¬ سابقه¬ ای مواجهه شده است. مقامات آمریکایی ابراز تأسف کردند؛ چرا که بخشی از منابع این کشور در اتحادیه با مشکلات جدی مواجه خواهد شد. انگلیس بدل ایالت متحده در اروپا و پیرو سیاستهای این کشو ر در این قاره بود. در موضوع هسته‌ای برای تقابل با ایران، در تحریم روسیه در سال ۲۰۱۲ لابی آمریکا در اروپا انگلیس بود.
اما اکنون روند مسخ و تجزیه این کشور در اروپا شروع شده است. اسکاتلند و ایرلند داعیه جدایی از انگلیس و خواستار ماندن در اتحادیه را دارند. بحران پولی و مالی قاره سبز را فرا گرفته است.
هم¬گرایی به عنوان حلقه گم شده اروپا
در فوریه سال ۱۹۹۲ اروپا با امضای معاهده ماستریخت، رسالتی مهم به نام هم‌گرایی را به طور رسمی کلید زد. در این معاهده دو موضوع بسیار مهم مطرح شد: اول موضوع مدیریت اروپا و دوم پیمان پولی و مالی که سال بعد یورو از آن متولد شد.

 سال ۲۰۱۲ بیستمین سالگرد تصویب ماهده ماستریخت بود. زمانی که این معاهده امضا شد، بسیاری بر این باور بودند که مشکلات موجود بر سر راه هم‌گرایی اروپا به آسانی پشت سر گذاشته خواهد شد؛ اما امروز با گذشت دو دهه، هنوز این مشکلات بر تصمیم گیری‌های رهبران سایه انداخته و هنوز هم‌گرایی، به عنوان حلقه گم شده اروپا مانع به اجماع رسیدن اعضا می‌شود.

در یک جمع بندی می توان اذعان کرد که قاره سبز دچار بحران عمیقی شده است. بخش اعظم ساکنان این قاره به دنبال هویت گم گشته خود می¬باشند و از هر اتفاق و پدیده اجتماعی به شدت استقبال می¬کنند و جدایی انگلیس از اتحادیه به عنوان بهترین نمونه می باشد.

نظرات بینندگان
آخرین اخبار