
آراس، یکی از شعارهایی که دراعتراضات اخیر باب شده بود شعار «دشمن ما همینجاست. دروغ میگن آمریکاست» که ازنوع قضاوت برخی ازمردم درباره علت یا علل وضعیت و مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و غیره خبر می دهد. گیجی، بی تدبیری، عدم استراتژی مشخص و فراگیر، فسادبزرگ و سرطانی و موارد دیگر از اموری است که نقش جدی در وضعیت کنونی دارد اما پرسش اصلی اینست که آیا واقعا آمریکا در هر شکل و شمایلی که وارد معادلاتی با ما یا بسیاری از کشورهای دنیا می شود دشمنی می کند یا مانند هر حکومتی فقط درپی منافع خویش است.
به عبارت روشنتر در یک شکل ساده و غیر امپریالیستی در معاملات و معادلات میان کشورها رابطه برد-برد وجود دارد و پی گیری منافع کشوری به معنای نابودی منافع کشور دیگر نیست. آیا رابطه با آمریکا به این معناست. دراین صورت شعار دشمن ما همین جاست. دروغ میگن آمریکاست بحق و انصاف درست ومنطقی است. اما اگر منافع آمریکا برپایه طبیعت وسرشتی که دارد خصوصا در برابر جهان سوم مکیدن و نابودی و حداکثر ابزار سازی از این کشورهاست. ابزاری که آن هم دوره وپایانی دارد. و رابطه ای که مانند عنکبوتی که حشره ای را به دام خویش انداخته و یا زالویی که خون میزبان را می مکد برقرار می کند.
اگر شق دوم باشد بازهم دشمن ما همینجاست. اما این دشمن جهل ونادانی وگم کردن سوراخ دعا و مانند این هاست. وبی گمان نتیجه اش ابزار شدن برای چنین دشمنی است. حالا نگویید که بحث امپریالیسم قدیمی شده وازمد افتاده چه کسی حال دارد این بحث ها را دنبال کند! البته ما ایرانی ها پیوسته مد را به جای حقیقت انتخاب می کنیم روزگاری بود که اگر کسی می خواست ازرب گوجه بگوید برای اینکه حرفش درمیان مردم خریدار داشته باشد باید چهار تا لیچار ضد امپریالیستی می گفت. ناگهان مردم این رویه را رها کردند و چسبیدن به این حرف که داخل کشور هراتفاقی می افتاد هیچ ربطی به آمریکا ندارد. معلوم شد همان موقع هم که شعار ضدامپریالیستی می دادند معنای آن را نفهمیدند.
اگر هرکس نقش وجایگاه استعمار را دروضعیت کشورمان وبخصوص نیت های امپریالیستی آمریکا که درپی بردنی ویرانگراست انکارمی کند.نخست ویژگی هاوچهره ها واصولا تعریف استعمار رابگوید وثانیا نشان دهد که بحث امپریالیسم یک توهم ویک دشمن سازی خیالی است. با اندک یادآوری ومرور داستان استعمار وشیوه هاوچهره های آن واینکه از هرسو برویم نه خواهیم توانست ونه دولت آمریکا برپایه ذات وطبیعت خویش که نماینده کارتل ها وتراست های امپریالیستی است خواهد توانست که رابطه برد-برد رابا کشورهای جهان سوم ازجمله ما برقرار کند، مگراینکه این دولت به معنای واقعی نماینده مردم آمریکا باشد، که البته تقریبا محال است. گرچه اندکی ملال آوراست اما بد نیست نگاهی به معانی ومفاهیم ومصادیق استعمار یا امپریالیسم بیندازیم. دراین باره جان هافمن می نویسد:[...واژه امپریالیسم عموما بر استیلای سیاسی و استثمار اقتصادی اطلاق می شود. امپریالیسم به عنوان واژه منحصر به فرد برای مشخص کردن استیلای سیاسی به تاسیس امپراتوری نیز مرتبط دانسته می شود. از این رهگذر، اتحاد جماهیر شورروی سابق را بخاطر سلطه اش بر اروپای شرقی می توان به مثابه یک قدرت امپریالیستی به شمار آورد. مارکسیست ها نیز با این نظر مخالفتی ندارند که امپریالیسم می تواند شکل استیلای سیاسی را به خود بگیرد، ولی شالوده های آن را در نظام سرمایه داری می دانند؛ و استدلال می کنند که رقابت تجاری آزاد، شرکت های غول پیکری با عنوان شرکت های انحصاری، پدید می آورد.
این شرکت های انحصاری خواستار این مساله می شوند که دولت سرمایه داری از آنان محافظت به عمل بیاورد، و از سوی دیگر دولت متبوع خود را برای توسعه طلبی به سوی سرزمین هایی که می تواند کنترل کند وادار می کنند. با آنکه نظریه معروف ولادیمیر ایلیچ لنین درباره امپریالیسم بر آرای یکی از اندیشمندان لیبرال به نام هابسون مبتنی بود؛ ولی لنین استدلال می کرد که شرکت های انحصاری بدنبال بازارهای خارجی می گردند، چرا که سرمایه گذاری های آنها، بازارهای داخلی کشورهای خودشان را انباشته کرده است. اخیرا، واژه امپریالیسم برای توصیف وابستگی جهان سوم توسعه نایافته به کشورهای پیشرفته صنعتی، مورد استفاده قرار گرفته و امپریالیسم به مثابه سوء استفاده از شرایط تجاری برای فشار آوردن و تضعیف کشورهای فقیرتر، تلقی شده است. در این نظریه امپریالیسم به گسترش انحصارات در اواخر قرن نوزدهم ارتباط داده نمی شود بلکه از دوران قبل تری، بومی نظام سرمایه داری محسوب می گردد.بدنبال شروع روند استعمار زدایی پس از پایان جنگ جهانی دوم، واژه امپریالیسم بسط داده شد تا کشورهایی که از طریق کنترل های اقتصادی و ترفندهای سیاسی بر دیگران مسلط می شوند را نیز در بر بگیرد. لازم بذکر است که پس از تهاجم ایالات متحده به عراق در سال 2003 میلادی، شماری از مفسران به امپراتوری آمریکا نیز اشاره نموده اند. در این مورد امپریالیسم به صورت تحقیر آمیزی بکار گرفته می شود. در حالی که شماری از مفسران ادعا دارند که ایالات متحده به عنوان یک قدرت امپریالیستی در تلاش است تا هنجارهای دموکراسی را به منطقه خاورمیانه ببرد ولی نظریه پردازانی نیز وجود دارند که جنگ عراق را به اعمال فشار صنایع نفتی ایالات متحده نسبت می دهند. درواقع تبلیغ برای دموکراسی ولیبرالیسم به شکلی که غربی ها درپی آن هستند، فراهم آوردن محیط مناسب برای سرمایه داران اصلی وسرمایه داران وابسته (بورژواکمپرادور) است.
اگر ابزار تبلیغات وامکانات مالی ورسانه ها درچنگال سرمایه دارها باشند. اگر افکار دستکاری بشود وعقاید وفق خواسته آنها وسلایق وذائقه ها همگی تغییر یابند پس جای نگرانی نیست.بلکه این دموکراسی کعبه آمال است. زیرا هرگاه بخواهند با طرفه وترفندی انواع محصولات مادی ومعنوی، سخت افزاری ونرم افزاری را بازور تبلیغات ورسانه هابه خورد مردم داده جیب آنان را خالی می کنند وزندگی فردی واجتماعی چیزی جزملعبه دست سرمایه داران نخواهدبود. هرگونه استقلال خواهی، سازمان وتمرکز دربرابرآنان با انگ های دیکتاتوری، فاشیسم، الیگارشی ودیگر انگ هایی که بتوان طرف را ازمیدان به در کرد روبرو خواهد شد. آنها مشعل آزادی را به دست می گیرند تا بتوانند سکس وزیبایی را بفروشند وبرای آنکه مردان غیرتی نشوند ازآزادی وحقوق زن درپوشش وعشق حتی با داشتن همسر دم می زنند. اگردین ابزاردست آنان باشد به تبلیغ وترویج آن می پردازند اما اگر دربرابرآن هاباشد خطرارتجاع، فناتیک وآخوند رابه میان می آورند. آنها فهمیده اند که دین ودینداری با ویژگی های خاص خویش می تواند سازمان وآگاهی رابه نحوسیستماتیک ویژه یک تشکیلات مبارز وموفق دربرابر شیطان سرمایه داری استعماری انحصارطلب قراردهد به همین سبب بارسانه های بین المللی وبعضا داخلی که باید رکن چهارم دموکراسی باشند دقیقا به نقاط قوت مبارزه شلیک می کنند تا با توهم آگاهی بخشی وجرات دانستن داشته باش مردم را گیج ومبهوت وکورنموده تا دشمن رادوست ودوست را دشمن سازند و بدین وسیله به نام اراده ملی ریشه ملت کنده شود. اسلام که برای پرکردن ضعف مردم روحیه عرفان وایمان و زهد مثبت را می پرورد تا دربرابر حیله ها وترفندهای استعماری مقاومت به وجودآید ودرخواست مادی اش محدود شود تا با وسوسه های شیطانی سرمایه داری استعماری به اسارت تور عنکبوتی ودرنتیجه هلاکت خود نیفتد.این اسلام دشمنی خطرناک برای استعماربه شمارمی آید.
اما درسوی مقابل با تبلیغ وترویج دنیاپرستی دربرابرآن کاری می کنند که افرادوجوامع ضعیف وناتوان شوند. سرمایه دار وپیمانکاربرای دنیا با کلاه اسلامی وغیراسلامی حق طبقه زحمتکش را با انواع حیل بالا بکشد و مردم عادی از انواع مسوولیت ها بگریزند واعتیاد ولذت های دنیا هدف شود، سستی برملت مجاهد وکبیرایران مستولی شود وبالاخره روزگارش دردام عنکبوت سیاه وسیاه ترشود. با یک نهیب استعمارگر مردم به جان خویش بیفتند .بی دلیل دلارها رابالاوبالاترببرند تا آنجا که هرکس برای نجات خویش همه را نابود کند.البته ضعف ومنفعل بودن ما نقش بزرگی دارد ودقیقا دشمن ما همین جاست. ولی سرمایه داری بی نهایت طلب را ما چرا راه بدهیم که بنابر طبیعت خود دیوانه وار وسرکش راهی جز بلعیدن ما ندارد. اما چرا وبه چه دلیل وتوجیهی سرمایه داری استعماری تا این حد سرکش وبی نهایت طلب است و آیا آمریکا خواه ناخواه برای منافع خویش چاره ای جز بلعیدن ایران ندارد وهرگز نخواهد توانست رابطه برد-برد با ایران برقرارکند؟ دراین باره درشماره آینده بحث خویش را ادامه می دهیم.../والسلام. پایان قسمت اول
انتهای پیام/