به گزارش آراس، این اختلاف ناشی از شاخص ها و مسائل مختلفی است که همگی به زعم خود دارای اهمیت می باشند. حال اگر بخواهیم قالب شهر خوب را در رویکردها جا دهیم و اهواز را به شهر زندگی تبدیل کنیم می بایست این تغییر پارادایم ابتدا نسبت به حضور انسانها در حیات زندگی شهری روشن شود و سپس از حکمرانی در شهر خوب پرده برداری کنیم.حال چرا تکیه بر مقوله ی شهر و شهروندی لازمه ی حیاتی مدیریتی شهری است؟! و چرا شهری خوب و زیبا بدون در نظر گرفتن انسان محوری فضای تردد در شهر را مشکل ساز و تنش آلود می کند؟!
تبدیل اهواز به شهر زندگی
آیا می توان اهواز را شهر زندگی شهروندان دانست و آیا می توان بستر زندگی مناسب، با مبلمان شهری موجود برای زیست شهروندان را در این شهر گنجاند؟ این سوال می تواند با جواب مثبت روبرو باشد و هم جواب منفی، اما اگر بخواهیم نیمه پر لیوان را در نظر بگیریم و موید امر مثبت سازی باشیم اهواز توان دارد به لازمه ها و انگاره های شهر زیبا تبدیل شود اما برای آن می بایست تلقی و افکار خود را متناسب با جامعه ی شهری کند. تعارض شهری اهواز و قاطبه ی شهرهای کشور در فقدان ورود افراد کارشناس و متعلق نداشتن به منضم شدن جامعه شهری است که افراد فاقد نگرش علمی و کارشناسی که بعضاً بجای آنکه تسهیل گر و روان ساز سیستم باشند در حاشیه، تعارض را خلق می کنند و اختلاف ها را اساسی می کنند و سرنوشت شهر در فرم و محتوا را با تریبون سازی بی جهت می آفرینند و جمع اَضداد را در بررسی عینی شهر در محتوای فکری خود تاکید می کنند.
ساختار ناهماهنگ با موجودیات شهر اهواز طرح های جامع و تفضیلی را با محافظه کاری و عدم ترغیب به کار کردن عقب انداخته است و حالت تراکم گری در چارچوب دولتی به خود گرفته و سیستم ارباب رجوعی را بوجود آورده است و تا شخص یا گروهی اعلام مشکل نکند مدیریت شهری در قالب شهرها بر رفع معضل اقدامی نخواهد کرد و برنامه سازی و برنامه محوری به تضادها، انفعال ها و سکون ها تبدیل کرده و عملا شهر ناکام را برای شهروندان خلق کرده است.
اما اینکه قاطبه ی فکری خود را بر رفع معضلات به عهده شهرداری بیاندازیم هم نمی تواند مقبول و مشروع باشد بلکه سلسله عواملی در رفع معضلات دارای اهمیت هستند. شهرداری اهواز می تواند بهتر از این جایگاه خود را نسبت به سازمان ها و دستگاهها تعریف کند و این مهم زمانی میسر و قابل اجرا است که خود راه انفعال و مکث را به تحرک سوق دهد و برنامه مدون در قالب طرح های جامع توسعه شهری را اجرایی کند.
فقدان سازمان هایی تحت عنوان پژوهش و تحقیقات شهرداری که مسیر را برای مدیران شهری ترسیم می کند احساس می شود. سازمانی که می تواند نگاه جامعه شناسانه به مقوله شهر و شهروندی داشته باشد و برای انجام برنامه های جاری شهری نگاه زیر پوست شهر و نمای عمومی را بیافریند و فاصله های امکاناتی بین نقاط مختلف یک شهر را با نگاه دقیق بررسی و برای اذهان عموم به نمایش بگذارد.
مسلم و مبرهن است که نگاه کلیشه ای و فاقد علمی نمی تواند شهر و شهروندان را بخوبی هدایت کند و مدیران را در بلاتکلیفی تصمیم گیری و تحرک فکری نگه می دارد. امید است شهرداری ها در سراسر کشور این مقوله مهم فکری را به اجراء بگذارند و ترتیبات فکری خود جای نگرش صحیح را بر مدیریت شهری اعمال کنند.
انتهای پیام/