
آراس، گرچه به دکتر شریعتی انتقاداتی وارد هست اما به باور بنده جمع بندی کارکرد وی نمره خوبی رانصیب او می کند. نگارنده اهمیتی نمی دهد که دکتر بماند ی ابرود یعنی نان به نرخ روز خور نیستم که مطالبی بنویسم موافق با منافع خویش وظیفه اخلاقی خود می دانم که ازکسی که خدماتش و اخلاقش قابل توجه است به عنوان کسی که از جرگه روحانیت هستم از وی ستایش کنم.
اخلاق دکتر مرا به یاد امیرمومنان علی (ع) می اندازد، او به گونه ای عمل می کرد که از تکبر کاملا به دور بود. به همین جهت او را ابوتراب نامیدند. تواضع مثل زدنی دکتر شریعتی در برابر مردم او را اهل خاک کرده و پیروی واقعی مولایمان علی (ع) هرکس به راحتی می تواند با او سخن گوید و هرکس می تواند بیش ازاستانداران دیگر ایده و اندیشه خویش را با وی درمیان گذارد. بیش از هر استاندار دیگری درمیان مردم است و بیش ازهمه وقت خویش را مصروف عملیات اجرایی می کند.
در واقع تحول انقلابی در مدیریت توسط وی به عنوان نخستین استاندار که درخوزستان
آنرا اجرا می کند به وجود آمده او راسا بخش مدیریت اجرایی را پی می گیرد و مدیریت ستادی رابه صورت شورایی بارهبری خودش به دیگران سپرده است. البته لازم است که دراین بخش تحولات عمیقی ایجاد کند تا برنامه های اجرایی دچار سر در گمی نشود. نمی دانم چرا برخی او را دروغگو می نامند اما او به جد می کوشد با همه توان اهداف و خواسته ها راپی گیری کند. بدیهی است که اجرای گفته ها بابرنامه ریزی بخش ستادی ممکن ترخواهد شد اما این بخش به علت سرعت فراوان دکتر که به علت کمبودها وجود دارد توانایی همگامی ندارند.
این مدیریت انقلابی که استاندار به جای نشستن برکرسی فرماندهی ستادی خود به میان مردم می آید که دردها و نیازها را لمس کند و برپایه آن تصمیم سازی کند واقعا درکشور بحران زده ما بسیار نیاز است. اما فردی مانند خود دلسوز نیاز دارد که به کارهای ستاد سامان و سرعت بیشتری بدهد. می گویند دروغ می گوید اما چرا باید دروغ بگوید می تواند هیچ وعده ای ندهد. اما آنچه را می گوید می خواهد اجرا کند ولی زمان و حجم کار بسیار است. معمولا دسته ای که استاندار رابه دروغگویی متهم می کنتد کسانی هستند که درنامه کاملا جامعه شناسانه امیرمومنان (ع) به مالک اشتر خواصی معرفی می شوند که فقط سهم می خواهند و هیچ خیری نمی رسانند.
لذا او وقت را نه برای خواص بلکه برای عموم مردم صرف می نماید که شاکرند. باهمه تهمت ها که ازبرخی رسانه ها می بیند باز می کوشد که حقوق همه رابالسویه رسیدگی کند. داستان دکترشریعتی مانند داستان خاتمی نیز هست که در دوره او همه چون زورشان به دیگران نمی رسید طرح عبورازخاتمی را مطرح کردند. بعد پس ازرفتن وی روزگارش راطلایی خواندند. ازمحسنات دیگر دکتر شریعتی گام هایی است که برای نخبگان عرب برداشت تا این باور که می گوید نخبگان فارس کاری برای عرب ها نمی کنند و در بخشی از آنها وجود داشت شکسته شود. اما برخی او را در این راه ابزار و آلت دست خواندند درحالیکه عمیقتر بنگریم او شکاف فعال میان اقوام را ازشدت انداخت و اعتماد سازی مجدد را طریقه خویش قرارداد به راستی جامعه خوزستان ازعمق و حکمت به دور است وگرنه درک کلان اعمال ایشان درعمق کارسختی نیست. کارها و خدمات اقتصادی و فرهنگی این استاندار جوان اما ژرف فرصت دیگری می طلبد.
جهانگیرمحمودی
5 مهرماه 97
انتهای پیام/