محمود عبداللهی
دوران اصلاحات را می توان طلایی ترین دوره در عرصه مدیریت اجرایی کشور دانست.
دوره ای که در آن دستگاه اجرایی کشور با اتکا بر عقل و محاسبه گری درصدد کسب بیشترین منافع و امتیازات در عرصه های داخلی و خارجی به نفع مردم وجامعه بود و کنشگران سیاسی_اجتماعی و نخبگان در بیشترین میزان انسجام و همبستگی در همراهی با دولت مسیر توسعه کشور را هموار نموده و نتایج بسیار مطلوبی را در عرصه های سیاسی و خصوصا اقتصادی رقم زدند.
پس از به حاشیه رفتن اصلاح طلبان و نیروهای تحول خواه،به مدت هشت سال زمام امور کشور به دست کسانی افتاد که با سرکوب نهادهای نوپای مدنی، ترویج ولنگاری مدیریتی،بی اخلاقی و سلب انگیزه کار وتلاش سازنده،جامعه را به سمت هر چه بیشتر توده ای شدن و تهی نمودن از سرمایه های اجتماعی و معنوی سوق داد و این امربه تدریج تبدیل به فرهنگِ ذره ای شدن، ترجیح منافع فردی بر منافع و مصالح جمعی،ناسازگاری اجتماعی،خودمحوری، نگاه غنیمتی به مناصب و جایگاه های اداری و ....در مناسبات سیاسی و اجتماعی شد.
پس از روی کار آمدن دولت آقای روحانی با حمایت بخش های اصلاح طلب جامعه(اعم از مردم، کنشگران سیاسی و رهبران اصلاح طلب) تلاش فراوانی جهت ایجاد تغییر در مناسبات ناهنجار بوجود آمده صورت گرفت و امید فراوانی در روح و روان جامعه در این راستا نضج گرفت که البته به دلایل زیادی تاکنون نتوانسته شکل غالب پیدا کند.
اگر بخواهیم واقع بینانه و بدون تعصب آسیب های جریان اصلاحات را برشماریم باید اذعان کرد اصلاح طلبان در دوره جدید به دو دوسته تقسیم می شوند، عده ای که اصالت فکری خود را حفظ نموده و حاضر به هیچگونه معامله و معاوضه ای با اصول پایدار فکری و سیاسی خود نبوده و بر عهد و پیمان خود با مردم استوار باقی مانده اند و دسته دوم کسانی هستند که به هر قیمتی خواهان کسب قدرت بوده و گویا به همین منظور به جرگه اصلاحات پیوسته اند.
فرو غلطیدن در چرخه غلط کسب امتیاز و اعتبار چنان چشم اینان را بر واقعیت ها بسته است که هیچگونه رسالت اجتماعی و تاریخی برای خود قائل نبوده و از اختلاف افکندن،دروغ گفتن،وارونه نمودن واقعیت ها،تهمت،دروغ و ده ها روش غیر اخلاقی دیگر جهت بدست اوردن خواسته های خود بهره مند می شوند،در یک تصویر کلی می توان آنها را میراث دار و دنباله رو شیوه مدیریت اجرایی طی سال های ۸۴ تا ۹۲ دانست.
ظاهرا اصلاح طلبی نزد برخی از اینگونه افراد معادل است با ورود به چرخه مدیریت و دست اندازی بر منابع و اموال عمومی، تصور آنها عموما این است که اگر امروز استفاده نکنیم فردا دیر است و باید هرچه سریع تر سهم خود را از این غارت ابتیاع نماییم و اگر کسی چنین مجالی را برای انها فراهم نکرد باید با تمام توان او را مورد تخریب و هجمه قرار داد، ولو اینکه همفکر ما باشد.فضای مجازی نیز چنین امکانی را به راحتی فراهم نموده که با چند تیتر و یادداشت می توان هر بی گناهی را نیز گناهکار جلوه داد.
مصداق بارز این موضوع را در برخورد و مواجهه برخی نیروهای سیاسی با استاندار خوزستان می توان به خوبی مشاهده نمود.
پس از سال ها فردی سکان اجرایی استان خوزستان را بدست گرفت که از شاخصه های بسیار مهمی همچون: بومی بودن، اصلاح طلب بودن،جوان بودن،فعال بودن،درایت و نبوغ ویژه،مردمداری، اهل تعامل و ...برخوردار بوده و شاید کمتر اتفاق افتاده که مدیریت عالی استان فردی با این مجموعه از صفات و ویژگی ها را به خود ببیند،ولی برخورد برخی سیاسیون و نیروهای اصلاح طلب با ایشان چگونه است؟!!
همان کسانی که در روزهای آغازین فعالیت ایشان، برای عرض تبریک سراسیمه به سوی ساختمان استانداری روانه شدند،پس از آنکه نتوانستند شرایط لازم را برای کسب مناصب و موقعیت های اداری احراز نمایند،در ابتدا زبان به انتقاد و سپس تخریب گشودند و بدون درک موقعیت و شرایط فعلی کشور و استان از هیچ هجمه ای دریغ ننمودند و از هر موقعیتی برای سیاه نمایی و وارونه جلوه دادن حقایق استفاده کردند.
این کار تا بدانجا امتداد یافت که این افراد از ظرفیت های برون استانی نیز برای دست یافتن به منافع خود استفاده نموده و در آخرین مورد آن فردی را وارد بازی های خود نموده که شاید سالی یک یا دو بار آنهم به مناسبتی خاص به استان سفر می نماید را وادار به موضع گیری در برابر استاندار نمودند.
متاسفانه امروز کسانی در برابر استاندار صف آرایی نموده اند که هیچگونه علاقه و تمایلی به خدمت به مردم و حل مشکلات انها نداشته و در قالب اصلاح طلبی انرژی خود را تنها صرف خدمت به رقبای فکری و سیاسی نموده، که نتیجه ان هم در صورت شدت یافتن، از پیش قابل پیش بینی است،و آنهم چیزی نیست جز فرو غلطاندن جامعه در دامان احمدی نژادی دیگر.
متاسفانه برخی اصلاح طلبان بدون عبرت از گذشته و عدم درک مناسبات و مختصات فعلی جامعه به شدت درگیر خودزنی و ایجاد تنش و ناسازگاری در سطح مدیریت اجرایی هستند و فرصت پیش آمده جهت اثبات قابلیت های خود را تبدیل به ستیز و جالش درونی نموده اند.
امروز به وضوح میتوان دو جریان عمده در عرصه سیاسی و اجتماعی را از یکدیگر باز شناخت، یکی شفافیت، خدمت صادقانه،تلاش شبانه روزی،انجام کارهای بزرگ، تاثیرگذار و کم سابقه و تامین منافع مردم که استاندار آن را نمایندگی کرده و در حال انجام ان است در برابر جریانی که به دنبال باج خواهی، رانت جویی، زیاده طلبی و سهم خواهی از سفره مردم بوده که چون خود را ناکام در کسب آن می بیند به تخریب و سیاه نمایی روی آورده است.
بدون تردید مردم حساب اینگونه افراد و جریانات زیاده طلب را از جریان اصیل اصلاح طلبی که در پی کسب حداکثر منافع برای جامعه بوده جدا می داند.