رویداد۲۴- یکی از ملزومات دست یازیدن به اقداماتی که جنبه سیاسی دارد و یا میتواند جنبه سیاسی پیدا کند، توجه کردن به تبعات و بازخوردهای آن است. هر اقدامی برای دست یافتن به اهدافش، نیازمند جامعنگری، رصد صحیح و آیندهنگری هوشمندانه است و اگر به این موارد بیتوجهی شود تبعات سنگینی در انتظار اقدام مذکور و اقدام کنندگان خواهد بود.
اگر برنامهای تدوین شد و روندی مورد تائید قرار گرفت، آنگاه باید جوانب اجرایی آن را مورد مداقه قرارداد و به این موضوع، متوجه شد که آیا امکان پیادهسازی اصولی برنامه؛ آنهم بدون از دست دادن کنترل مدیریت آن، وجود دارد یا نه؟ و آیا پیگیری روند موردنظر و اتمام آن بهطور کامل، تحت اراده برنامه ریزان خواهد بود یا نه؟
در طی دو ماه گذشته، موجی برنامهریزیشده در فضای رسانهای کشور، شروع به فعالیت کرد که تلاش داشت این موضوع را در جامعه القا کند که هواداران دکتر حسن روحانی از انتخاب مجدد او پشیمانند و از آینده دولت او ناامید شدهاند. این موج که از جانب شکستخوردگان انتخابات اخیر ایجاد شد و با سوءاستفاده از زلزله کرمانشاه، فعالیت خود را فزونی بخشید، میکوشید با افزودن بر فضای نگرانی عمومی از وضعیت معیشت، بر تعداد همراهان خویش بیفزاید و درنتیجه، آرزوی ناکام خویش که همان «تک دورهای شدن روحانی» بود را با تخریب دولت او پیگیری نماید.
شکستخوردگان انتخابات که خود از مسببان اصلی مشکلات اقتصادی کشور بوده و نقش اساسی در معضل مؤسسات اعتباری داشتهاند، کوشیدند بهتدریج، فعالیت تخریبی خود برعلیه دولت را از فضای مجازی به فضای حقیقی بکشانند و با فراخوان خصوصی برای تشکیل تجمعات و نشان دادن چراغ سبز برای همراهی و مدیریت از پشتصحنه، دولت را در فصل بودجهریزی، تحتفشار قرار دهند و اعتراضات را مستمر و سراسری کنند.
همانها که در دوران ریاست همپیالههایشان، غارت بیتالمال را ندیدند و از خوردن اشکنه سخن گفتند، همانها که در زمان ریاست همحزبیهای خویش، تورم بالا و رشد منفی را نمیدیدند و از حضور امام زمان (عج) در جلسات دولت دم میزدند و همانها که روزی عدم رشد اشتغال را در کشور نمیدیدند و از برنامهریزی برای مدیریت جهان سخن میگفتند، ناگهان دغدغه معیشت مردم و اشتغال جوانان، بخش اصلی خطبهها و سخنرانیهایشان شد و از فشار بر مردم سخن گفتند و کوشیدند عواطف مردم را تحریک کرده تا خیزشی برای اسقاط دولت روحانی ایجاد کنند.
اما همانها که ادعای حزباللهی بودنشان، گوش فلک را کر کرده است، ناگهان خود را در وسط معرکهای یافتند که در آن، بهجای شعار برنامهریزیشده و تمرین شده «مرگ بر روحانی»، شعارهای ساختار شکنانه و ضد نظام اسلامی سر داده میشد و عدهای نیز شعار «رضاشاه؛ روحت شاد» سر میدادند که اگر همان رضاشاه دیکتاتور، در دوران حاضر میزیست، چه زمانی گردن کلفتان و یاوهگویان میتوانستند از بودجه بیتالمال، علیه مردم و دولت برآمده از رأی آنان، مطلب بنویسند و برای تجمع، برنامهریزی کنند و از تریبونهای نماز جمعه و صداوسیما، به رئیسجمهور هتاکی کنند؟
همانها که باوجود نظارت شورای نگهبان بر انتخابات، از تخلفات فراوان انتخاباتی دم زدند ولی باوجود احضار استانداران و فرمانداران، نتوانستند تخلفی را ثابت کنند، همانها که موج «من پشیمانم» را راهاندازی کردند اما یارانی در کمپ خود نیافتند، این بار راه بروز فریادهای عقده شده از انتخابات را در تجمعات غیرقانونی یافتند و به همین سادگی، خوراک برای آمدنیوزها ساختند تا پاس گل مهیا شده آنان، توسط ضدانقلاب به گل تبدیل شود.
اتفاقات روزهای اخیر نشان داد که شکستخوردگان انتخابات، حاضرند برای عدم موفقیت حسن روحانی و شکست دولت او و برای بازپسگیری کرسی قدرت و صندلی ریاست، بهنظام نیز ضربه بزنند و چنان از تجمعات روزهای گذشته با عنوان اعتراض مدنی مردم به وضعیت معیشتشان یاد کنند که انگار، به چنین موضوعاتی اعتقاددارند.
آقایان شکستخورده انتخابات باید بدانند دود آتش امروز، قطعاً به چشم نظام اسلامی خواهد رفت و قطعاً دستاوردی برای آنان نخواهد داشت؛ چراکه زمانی خواهند توانست قدرت را در دست بگیرند که یا اقناع عمومی در میان مردم ایجاد کرده باشند و یا اینکه، مردم را از حضور در انتخابات، منصرف کنند.