آراس- تندروها بارها وقتی از پشت عینک تار سلیقه ها و خیال پردازی های شخصی به این نتیجه رسیدند که توانایی مطيع كردن مردم را ندارند، زشت ترین رفتارها را در پوشش کاذبی از قانون پیچانده و با انگ، افترا و تفسیق یا با اتهام فتنه گر و پیشداوری و مغرضانه نویسی بهگونه ای اقدام کردند تا نوعی امنیت کاذب برای خود خلق کنند.
پیام و معنای حمایت پی در پی مردم در انتخاباتهای اخیر از منادیان « اعتدال» چیست؟ آیا رخدادهایی ناگهانی بوده اند یا پیدا و پنهان، حکایتگر پویش جمعی ملت در مواجه با وضعیت جامعه است؟ بدون شك، پویش اجتماعی، حرکتی است که توسط افراد، گروه ها، احزاب برای دستیابی و نیل به آرمان ها و اهدافی خاص در جامعه شکل می گیرد. به بیانی ديگر، چنین حرکتی را میتوان یکی از انواع رفتارهای اجتماعی دانست که به اصطلاح پاسخ مردم نسبت به وضعیت اورژانسی آن جامعه است و حول یک یا چند تضاد و شکاف سامان میگیرد. پویش های اجتماعی، هدفمندند و به مانند حرکت های هیجانی و شورش های اعتراضی نیستند. آنها بهدنبال به اجرا درآوردن آموزه ها و برنامه هایی در سطح عموم بوده و حامیان این پویش ها در قبول و استقبال از این برنامه ها، با همدیگر احساس اخوت و همبستگی می کنند. به نظر میرسد، دنباله دار شدن و دارا بودن چند ویژگی برجسته سبب شده تا حرکت های جمعی ملت را «پویش» بنامیم. چراکه در وهله نخست، در تمامی آنها، حرکت از درون جامعه سرچشمه و حول شکاف سیاسی میان طرفداران مشی «اعتدال» و مخالفان آن شکل گرفت. دوم، حامیان آن گِرد چند محور خاص با یکدیگر همدل و هم قسم شدند. موضوعبعد، با وجود تلاش مخالفان برای عقیم کردن این خیزش و رد صلاحیت های گسترده نامزدهای اصلاحگر و اعمال فشار و سنگ پرانی های شدید، ولی بازهم حرکت مذکور مورد حمایت گسترده مردم قرار گرفت. چهارم، این حرکت بهدنبال کسب و تثبیت ارزش هایی همچون قانونگرایی، نهادینه کردن حقوق شهروندی، کرامت انسانی و توجه به دیگر حقوق فطری انسان ها و مانند آن است.
اعتماد به مناديان اعتدال
نخست، اگر فضای جامعه بهگونه ای بود که مردم نسبت به منادیان اصلی « اعتدال» ظن و شک داشتند و باور خود را نسبت به برنامه ها و سیاست هايشان از دست داده بودند، همچنین اگر ساز وکارهای سیاسی را فرمایشی می دانستند، بی تردید هیچ انگیزه ای برای ادامه دادن حرکت و مشارکت سیاسی پیدا نمیکردند و اعتماد که رکن اول هر نوع مشارکتی است شکل نمیگرفت. به بیان دیگر، دلیل مشارکت سیاسی مردم این بود که آنها با تمام وجود احساس کردند که در تعیین سرنوشت خویش دخیل هستند و مجاری تبدیل مطالبات آنها به تصمیم گیری ها از طریق صندوق رای باز است.
اعتدال و دوري از ارباب منشي
دوم، مشی « اعتدال» نقطه مقابل رفتار سیاسی ای است که مردم را دنبالهرو مي دانست تا به نحوی اوامر را اجرا کنند. شاید خطرناکترین رفتاری که مردم یک جامعه می توانند داشته باشند همین است. جامعهای که در آن مشارکت سیاسی جای خود را به ارباب پروری سیاسی داده باشد، رنگ و نشانی از مدنیت ندارد.
تلاش براي كاستن افراط
سوم، در انتخابات های اخیر، هدف این نبود که ارکان مدیریت کلان کشور دست فلان جناح سیاسی باشد، بلکه مساله مهم این بود که از مجرای انتخاب صحیح و هوشمندانه ملت، قوایی بهوجود آید تا در آن فاصله میان دولت که برگزیده و منبعث از رای مستقیم مردم است با حاکمیت و قوای دیگر کاهش و از وزن افراطی گری کاسته شود.
كاريزماي رهبران اعتدال
چهارم، نفوذ کلام حامیان اصلی مشی « اعتدال» به ويژه آیت ا... هاشمی رفسنجانی و ريیس دولت اصلاحات در میان مردم است.
ارتباط راهبران اصلی پویش با بدنه آن و اقشار مختلف ملت هیچگاه یک رابطه استعبادی نبود و شاید همین امر به همراه نفوذ معنوی آنها، سبب انسجام و دوری از هرج و مرج اصلاح طلبان و حامیان دولت شد.
دلزدگي سياسي
پنجم، « ناهمزمانی گفتمانی » جناح رقیب و محافظه کار با متن جامعه است.
چرا كه مردم بعد از احمدينژاد، ديگر براي سخنان حاميان اوجايگاهي قائل نبودند و از آنها دوري ميكردند.
تاثيربهارستان
ششم، عکس العمل دولت و مجالس گذشته است. روندهای معوج و رویکردهای دور از تدبیر، همچنین اقدامات ریز و درشت دولت و مجلس گذشته بهعنوان مانعی سترگ در به نتیجه رسیدن برنامه های کلان نظام، عموم ( بهويژهاقشار تحصیل کرده ) را به این نتیجه رساند که در انتخابات ها به افرادی رای دهند که آزمون خود را در دنیای پر پیچ و خم سیاست پس داده، یا دستكم مورد تایید امتحان پس داده ها باشند.
اعتدال سپری در برابر تیغ «اندک سالاری»
تندروها بارها وقتی از پشت عینک تار سلیقه ها و خیال پردازی های شخصی به این نتیجه رسیدند که توانایی مطيع كردن مردم را ندارند، زشت ترین رفتارها را در پوشش کاذبی از قانون پیچانده و با انگ، افترا و تفسیق یا با اتهام فتنه گر و نفوذی و پیشداوری و مغرضانه نویسی بهگونه ای اقدام کردند که اعتماد به نفس را از مردم سلب و آنان را نسبت به مشارکت در امور سیاسی منفعل کرد تا نوعی امنیت کاذب برای خود خلق کنند. اما به نظر میرسد در رابطه سیاست داخلی و مردم، تغییراتی اتفاق افتاد. تا پیش از این مردم آرمانگرا و همیشه بهدنبال خلق دولت آرمانی رفته و با امکانات موجود درست برخورد نمیکردند. این مساله به خودی خود باعث میشود امکانات دمکراتیک برای تحول، نادیده گرفته شوند. چراکه هیچگاه دولتی آرمانی شکل نمیگیرد. ولی پس از چند انتخابات اخیر، در رفتار سیاسی مردم نشانه هایی از رسیدن به نوعی « آگاهی تاریخی» و عبور از مطلق اندیشی دیده میشود. مطلق اندیشی این خطر را دارد که هیچ دولتی را معقول نمی داند و خطر « اندک سالاری» را تقویت میکند. ظریف تر اینکه شرکت پرشور ملت در انتخابات های اخیر و برگزیدن مشی « اعتدال»، در ساختار قدرت معنایی متفاوت داشت؛ رای آنان نشانی از تلاش برای توازن قدرت میان نهادهای انتخابی و انتصابی در نظام است. بهطوریکه اگر گروهی پر نفوذ و صاحب قدرت معتقد باشد که تنها راه تحقق آرمان ها و اهدافش، حذف رقیب است احساس کند قادر به انجام این کار نیست. این درک ( رقبا حذف شدنی نیستند ) زمانی نهادینه میشود که نخبگان در بالا و مردم در پایین، ناچار باشند با همدیگر تعامل و حقوق یکدیگر را رعایت کنند.
قانون-محمدشمس