يکشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۳ | Sunday , 08 June 2025
کد خبر: ۲۳۴۱۲
تاریخ انتشار: ۲۰:۳۴ - ۰۶ مهر ۱۳۹۶

امام حسین تاج سر اصلاح طلبان مسلمان؛ نوشتاری از جمال درویش

آراس: شکی نیست که نیاز به  اصلاحات در همه شئون جامعه اسلامی  و نیز اعلان اهمیت  امر به معروف و نهی از منکر، دو عنصر اصلی در نهضت حضرت امام حسین (ع) است .

 امر به معروف و نهی از منکر  همچون سپری پولادین  از جامعه در مقابل آفات داخلی و خارجی محافظت می نماید .اما چه اتفاقی رخ داد و چه شد که جامعه اسلامی تنها در طی نیم قرن به چنان انحطاطی دچار گردید که این واجب شرعی نه تنها به فراموشی سپرده شد بلکه از سوی دستگاه خلافت اسلامی حرام و عامل آن محکوم به مرگ دانسته شد ؟

چه شد که  حکومت ، انتقادات و نصایح اصحاب مخلص رسول خدا و نوه گرامی آن حضرت  را تحمل نمی کرد و بیعت را بهانه کرد تا آن حضرت  را  به گمان باطل خود برای همیشه خاموش سازد ؟ در عهد رسول خدا  امر به معروف برای مومنین  همپایه نماز و روزه و دیگر واجبات اهمیت داشته تا جایی که گفته اند خلیفه دوم خطاب به جمعی از مومنین گفته است اگر روزی پی بردید که من کج شده ام (یعنی از مسیر حق منحرف شده ام )چکار خواهید کرد ؟یکی از مومنین  شمشیرش را به او نشان میدهد میگوید با این کج راستت میکنیم . نگارنده نمیداند که این حکایت تا چه اندازه صحت دارد  اما از دقت در دیگر اخبار و روایات میتوان فهمید که مومنین صدر اسلام نسبت به عمل به این واجب شرعی اهتمام ویژه ای داشته اند.

برای نمونه می توان از انتقادات جناب ابوذر و جناب عمار به خلیفه سوم و یا پیش از همه سخنرانی غرای حضرت فاطمه زهرا(س) در مقابل ابوبکر که در آنجا صراحتا به اهمیت امر به معروف اشاره می‌فرماید  نام برد . برای پاسخ به سوال فوق بهتر است نحوه شکل گیری جامعه اسلامی را از آغاز مورد توجه قرار دهیم . جامعه اسلامی از آغاز و پیش از شکل گیری مذاهب و فرق مختلف در آن ، دو پاره بود.

 گروهی به خدا و پیامبر به معنای واقعی کلمه ایمان آوردند  ولی گروهی دیگر به پیامبر و قدرت رو به گسترش آن حضرت تسلیم شدند . قرآن کریم در سوره حجرات به دو پارگی جامعه اسلامی تصریح دارد  . " اعراب گفتند  ایمان آوردیم بگو ایمان نیاورده اید بگوئید که تسلیم شده ایم و هنوز ایمان در دلهایتان داخل نشده است و اگر خدا و پیامبرش را اطاعت کنید از ثواب اعمال شما کاسته نمی شود زیرا خدا آمرزنده و مهربان است"  آیه 14 .

 تسلیم شدن در سه حالت ممکن است رخ دهد پس از یک رو یا رویی نظامی  ، یا در یک مجادله عقلانی  و یا از سر حیله گری و سیاست  در هر صورت  فردی که تسلیم میشود هنوز گرفتار شک است وهر آن ممکن است پیمان شکنی کند و به موضع پیشین خود برگردد ، بلوا ها و آشوب ها و نافرمانی هایی که بلا فاصله پس از رحلت پیامبر اعظم (ص)در گوشه و کنار جامعه اسلامی رخ داد موید این مطلب است . شکی نیست که ابوسفیان جد یزید ابن معاویه از سر ناچاری و با سیاست و حیله گری اسلام آورد . سیاستی که گرچه برای اسلام و جامعه اسلامی مصیبت بار بود اما برای طایفه اموی بسیار سودمند افتاد .

نکته مهمی که باید به آن توجه نمود این است که مادامی که صحنه امتحان و ابتلا فراهم نشده فقط خدا میداند چه کسی تسلیم شده است و چه کسی ایمان آورده است .در آیه 15 سوره حجرات  پاره دوم جامعه به تصویر کشیده میشود  " مومنان فقط کسانی هستند که به خدا و پیامبر او ایمان آورده اند و دیگر هرگز شک نمیکنند( بر نمیگردند لم یرتابوا)و با مال و جان خویش در راه خدا جهاد کرده اند (سند صداقت مومنان) اینان راستگویانند ." ایمان نقطه مقابل شک است و مادامی که ایمان تمامی وجود آدمی را تسخیر نکرده است ممکن است دیگر دلبستگی ها وی را به اینسو یا آنسو بکشاند .

  از آغاز ظهور اسلام ما با دو چهره یا دو تیپ و دو شیوه مسلمانی روبرو هستیم و آنگاه که جامعه اسلامی نیز شکل گرفت ، این جامعه هیچگاه حتی پیش از ظهور مذاهب و شعب گوناگون سنی و شیعه امت واحده نبوده است تنها  خدای حکیم ، پیامبر و تعداد اندکی از مومنین به این امر واقف بودند ولی اکثر مردم  نمی دانستند و هنوز نیز نمی دانند علاوه بر این مومنین نیز از لحاظ درجه خلوص و معرفت به محتوای پیام آسمانی،  همگی با هم مساوی و در یک سطح نیستند .

 میگویند وقتی که ابوبکر در سقیفه بنی ساعده به خلافت برگزیده شد  کسی در جمع گفت  الحمد لله الذی فضل المفضول علی الفاضل  مفضول اشاره به ابوبکر و فاضل اشاره به امیرالمومنین علی (ع)است . بنابر این  از دو پاره بودن جامعه اسلامی می توان به عنوان  نقطه آغاز حوادث تلخ تاریخ اسلام نام برد  آیا این دو پارگی مانند اختلاف قابیل و هابیل امری اجتناب ناپذیر بود ؟ .

گام دوم در جاده انحراف، در سقیفه بنی ساعده برداشته شد که زمام امور جامعه  به جای مومنین  در دست تسلیم شدگان قرار گرفت ! (منظور از تسلیم شدگان کسانی است که هنوز تمامی کشور وجودشان به تصرف نور ایمان در نیامده بود ).

تنها عده انگشت شماری از مردم به عمق فاجعه ای  که در سقیفه بنی ساعده رخ داده بود، علم داشتند . حضرت زهرای مرضیه (ع) بیش و پیش از همه به این انحراف بزرگ واقف بود لذا در فرصت اندکی که تا پایان عمر شریفشان باقی مانده بود تلاش فراوان کرد که جامعه را نسبت به آن آگاه سازد تا جایی که در بستر بیماری وقتی زن های بنی هاشم برای ودای آخر به عیادت ایشان رفتند نیز با آنها در مورد پیامدهای ناگوار جریان سقیفه سخن گفت .

 وقتی چشمه جوشان نباشد آلودگی ها  رفته رفته اطراف آن را فرا خواهد گرفت .یکی از این آلودگی ها  مروان بن حکم بود ، دیگری معاویه ابن ابی سیفیان بود . بنی امیه که از آغاز باسیاست تسلیم شدند به امید روزی که از منبر پیامبر بالا روند کمتر از بیست سال پس از رحلت پیامبر به آنچه میخواستند رسیدند .

خرابی از پس خرابی ، فساد از پس فساد در همه شئون جامعه ظاهر شد . باب شدن مداحی و چاپلوسی ، رقابت بر سر صندلی ریاست و مقام ،ثروت اندوزی و دزدی از بیت المال ، ریاکاری و ظاهر سازی ،تجمل گرایی و تفاخر ، دوری از اصول و سرگرم شدن به فروع و حواشی ،تفسیرهای منفعت طلبانه از متون دینی ،تبعیض های ناروا  ، بدعت های روزافزون در حوزه اعتقادات دینی ( تا زمان خلیفه سوم ده ها بدعت تنها در عبادات مسلمین ایجاد شد ) آیا این آلودگیها نیاز به اصلاح نداشت ؟

این است مفهوم جمله حضرت حسین ابن علی (ع) که  انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی  ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر من فقط برای اصلاح در امت جدم از وطن خارج شدم و میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم .صحرای کربلا مصاف حسین تنها با یزید نبود بلکه رویارویی دو تیپ مسلمانی بود زیرا هردو گرو نماز میخواندند ، روزه می گرفتند (گفته اند بنی امیه روز عاشورا به شکرانه پیروزی بر حسین روزه گرفتند )، به زیارت خانه خدا میرفتند و خلاصه هر کس با چشم ظاهر بین اگر به صحنه می‌نگریست از خود می‌پرسید اینها هر دو که اعمال را بجا می آورند پس جنگ این دو طائفه بر سر چیست ؟

 امام (ع)پاسخ میدهد  عبادالله اعوذ بر بی و ربکم ان ترجمون  من به پروردگار خود و شما پناه میبرم از اینکه مرا به( قدرت طلبی ، شورش ، مقام طلبی ، فتنه ، ایجاد تفرقه در میان امت ...) متهم میکنید  و اعوذ بربی و ربکم من کل متکبر لا یومن به یوم الحساب ...من به پروردگار خودم و شما پناه میبرم از هر متکبری که به روز حساب ایمان نمی آورد .

پس اختلاف بر سر اصول است نه فروغ . بر سر توحید و معاد است نه نماز و روزه ! جنگ اهل ایمان با سپاه تسلیم شدگان مذبذبی است که هم نماز میخوانند و هم چشم به حکومت ری دارند .هم حاجی هستند و هم به بیت المال دست درازی میکنند ! جنگ اهل ایمان است با کسانی که در خوش باورانه ترین حالت به دنبال ایجاد تمدنی بودند بنام اسلام و به کام خود و ملت خود زیرا نمیتوان کتمان کرد آنچه ما تمدن اسلامی اش می خوانیم در دوران حکومت های اموی و عباسی شکل گرفت ، جلال و جبروتی که برای ائمه ما(ع) پشیزی ارزش نداشت زیرا از روح معنویت و عدالت تهی بود .

حاصل سقیفه بنی ساعده به حکومت رسیدن کسانی بود که اوج درکشان از اسلام خلق تمدنی بود همردیف دیگر تمدنهای تاریخ بشری ایجاد ارتشی قوی ،فتح سرزمین های دیگر ، گسترش مرزهای جغرافیایی ، خزانه سرشار از اموال غارت شده از ملت های مغلوب ،عمارت های بزرگ و قصرهای مجلل، ملتی مرفه و همه اینها به قیمت پایمال شدن هزاران کودک و پیر و جوان زیر سم اسب سپاهیان اموی و عباسی .

 آیا شما میان این تمدن و تمدن روم و مصر و غیره تفاوتی احساس میکنید ؟ آیا شما میان پادشاه اموی (معاویه خود را نخستین پادشاه عرب خواند)با چنگیز خان مغول و اسکندر مقدونی تفاوتی حس میکنید ؟  این چهره از اسلام همانی بود که فاطمه زهرا (س) آغاز آن را در سقیفه بنی ساعده پیش بینی فرمود و در صحرای کربلا فرزند فاطمه به عنوان نماینده چهره اسلام ناب محمدی در برابر آن قد علم کرد .او سنبل تمام و کمال اصلاح طلبی اسلامی است .

تا همگان در آنروز و امروز و فردای تاریخ بدانند که نمیتوان حسینی بود اما اصلاح طلب نبود!
نظرات بینندگان
آخرین اخبار