آراس: پس از سپري شدن داستان پر فراز و نشيب تلاش و تقلاي بي حد وحصر فعالين سياسي خوزستان براي بركناري عبدالحسن مقتدايي بعنوان اولين استاندار دولت تدبير و اميد در استان، شايد كمتر كسي تصور ميكرد همان شيوه و رويكرد، اينبار بگونه اي پر رنگ و لعاب تر براي دومين استاندار خوزستان نيز تكرار گردد!
هنگامي به وضعيت اپيدمي وار مخالفت با استانداران خوزستان از سوي عده از منتقدين هميشه ناراضي پي مي بريم كه متوجه تفاوت هاي شخصيتي و عملكردي عبدالحسن مقتدايي با غلامرضا شريعتي شويم، بشكلي كه اين دو در كمتر مولفه اي در شيوه هاي رفتاري و نوع تعامل با نخبگان و فعالين سياسي، اجتماعي استان در تشابه با يكديگر قرار مي گيرند! اما چگونه هر دو اينان هنگاميكه در كسوت استاندار خورستان قرار گرفتند آن چنان مورد غضب اعضاي ارشد حزب اتحاد ملت در استان قرار ميگيرند، كه گويا سيد شكرخدا موسوي يا سيد شريف حسيني و يا يكي از اصلي ترين رقباي سياسي آنان از جناح اصولگرا يا منتسبين به جبهه پايداري به سمت استاندار خوزستان منصوب شده است، نه يكي از همقطاران اصلاح طلب هم استاني خودشان!
به نظر مي رسد علت يابي و يافتن دلايل اين رويكرد عجيب و ناميمون كه چرا سران حزب اتحاد ملت در خوزستان طي چهار سال اخير تمام توان خود را نه در انتقاد سازنده نسبت به عملكرد استانداران خوزستان، بلكه تماما در مخالفت و تلاش بي وقفه براي عزل استانداران همفكر و هم جناح خود بكار مي بندند، نياز به بررسي دقيق و جستجو در سوابق تاريخي دارد.
شايد با بررسي عملكرد حزب اتحاد ملت در خوزستان و بر شاخه نشستن و بن بريدن آنان بتوان به ريشه هاي بي ثباتي مديريت كه نتيجه اي جز عدم توسعه يافتگي استان نيز ندارد، در دوران اصلاح طلبي در خوزستان نيز پي برد!
زيرا براي مثال، در دوران زمامداري اصولگرايان در خوزستان هرگز شاهد سعي و تلاشي از سوي آنان براي سرنگوني سيد جعفر حجازي از مسند استانداري خوزستان نبوديم بلكه حمايت اصولگرايان خوزستاني از استانداري بمراتب ضعيفتر از مقتدايي و شريعتي باعث شد، حجازي ركورد ثبات مديريت در استان خوزستان را بدست بياورد و طولاني ترين حضور يك استاندار در استان خوزستان را نصيب اصولگرايان نمايد!
تلاشي كه اين روزها با متحد شدن دبير حزب اتحاد ملت استان و مديركل اسبق آموزش و پرورش خوزستان براي تغيير دومين استاندار خوزستان مي شود از جهات فراوان داراي شباهت بسياري با تلاش نماينده اسبق مردم اهواز در مجلس ششم كه با متحد شدن با دبير سابق حزب وفاق اسلامي براي بركناري اولين استاندار خوزستان به انجام رساندند، شباهت هاي بسياري دارد.
اگر تا سال گذشته ائتلاف محمد كيانوش راد و جاسم شديدزاده بدنبال كنار زده شدن عبدالحسن مقتدايي از مسند استاندار خوزستان بود، امروز اتحاد عبداله سلامي و عباس حيصمي طلايه دار مخالفت با غلامرضا شريعتي و تلاش براي تغيير او از مسند دومين استاندار دولت تدبير در استان خوزستان هستند.
فارغ اينكه چگونه پس از گذر ساليان سال حيصمي و سلامي اختلاف سليقه هاي عميق و لاينحل ميان خود را كنار گذشتند و در يك جبهه قرار گرفتند، به نظر مي رسد تقسيم كار صورت گرفته در حزب اتحاد ملت خوزستان باعث شده نقش رانندگي ماشين تخريب استانداران خوزستان از كيانوش راد به سلامي منتقل گردد و حيصمي نيز به جاي شديدزاده به ايفاي نقش كمك راننده بپردازد!
بسياري اعتقاد دارند دليل مخالفت بسيتر گسترده تري كه از سوي سلامي-حيصمي نسبت به شريعتي در مقايسه با ميزان مخالفت هايي كه از سوي كيانوش راد-شديد زاده نسبت به مقتدايي صورت گرفت، ريشه در عمق اختلافات شخصي اين دو با دومين استاندار خوزستان دارد!
عبداله سلامي كه از همان ابتدايي روي كار آمدن غلامرضا شريعتي بيش از آنكه در طلب معاون شدن علي حسين حسين زاده در حوزه سياسي اجتماعي باشد، در تكاپو براي بر مسند نشاندن عبدالرضا دسومي در مسند فرمانداري اهواز بود، اما بدليل آنكه حزب اتحاد ملت و مجمع اصلاح طلبان عرب در توافقي نانوشته به اين جمع بندي رسيده بودند كه مي بايست الزاما حسين زاده را بر صندلي مهمترين معاونت استانداري خوزستان بنشانند، آنچنان فضا براي سلامي جهت مطرح كردن دسومي در اولويت اول اتحاد ملت و مجمع قرار نگرفت، ولي كيست كه نداند كه آنچه امروز سلامي بدنبال آن است انتقام فرماندار نشدن دسومي توسط شريعتي و انتصاب رقيب سلامي در اتحاد ملت بعنوان فرماندار اهواز است!
از سوي ديگر از همان ابتداي پيروزي حسن روحاني در يازدهمين دوره انتخابات رياست جمهوري، عباس حيصمي در سوداي استاندار شدن بسر مي برد ولي عدم فعاليت چشمگير او در ستاد انتخاباتي روحاني باعث شده بود جزو سه گزينه نهايي تصدي استانداري خوزستان قرار نگيرد و در كورس ميان مقتدايي، كهرام و بيانك براي رسيدن به كرسي استانداري خوزستان محلي از اعراب نداشته باشد.
در دوره مقتدايي وي همچنان سعي كرد بعنوان آلترناتيو استاندار خوزستان مطرح بماند، اما هنگاميكه در دوره سرپرستي خبير و بحبوحه انتخاب جايگزين مقتدايي، تمام اطيافي كه حيصمي در تصور خود گمان ميكرد او را بعنوان گزينه اصلي جايگزيني مقتدايي معرفي كنند، در عمل اتفاق ديگري افتاد و نامهايي چون سيدشريف حسيني و راشدي بعنوان اصلي ترين گزينه هاي قومي براي جانشيني مقتدايي به وزارت كشور معرفي شدند! و در نهايت قرعه بنام غلامرضا شريعتي افتاد و هيچ گاه نامي از عباس حيصمي نيز بدست عبدالرضا رحماني فضلي نرسيد.
از انتهاي سال ٩٥ و ابتداي سال ٩٦ بود كه عباس حيصمي تلاش وافري از خود نشان داد تا بعنوان اصلي ترين گزينه بتواند رياست ستاد انتخاباتي حسن روحاني در خوزستان را برعهده بگيرد تا بتواند پس از پيروزي احتمالي روحاني در انتخابات رياست جمهوري، با زدن معبري مستقيم از آن ستاد به وزارت كشور آينده، اولين استاندار عرب خوزستان لقب بگيرد.
اما اينبار هم سر مديركل اسبق آموزش و پرورش خوزستان بي كلاه ماند و علي رغم مطرح شدن نامش در دفتر محمد شريعتمداري و مرتضي بانك، از بين گزينه هايي چون كيانوش راد، فياضي، سيد جابر موسوي و سيد امير حمزه موسوي، قرعه به نام حميد كهرام افتاد تا اين اميد حيصمي نيز نا اميد گردد.
شواهد موجود نشان مي داد بدليل مطرح شدن گزينه هاي متنوع و بسيار زياد، مرتضي بانك طي يك نظرخواهي غيررسمي از شريعتي نه بعنوان استاندار خوزستان بلكه بعنوان يكي از زعماي قوم اصلاحات خوزستان، نظر او را در خصوص گزينه هاي موجود مي خواهد كه علي الظاهر نيز شريعتي دست روي نام كهرام مي گذارد و عملا اينبار نيز حيصمي از بازي خارج ميشود.
گويا اين تحليل نزديك به واقعيت بگوش مديركل سابق آموزش و پرورش خوزستان نيز رسيده است و تا حدودي مي توان مدعي شد بناي مخالفت بي حد و حصر امروز حيصمي با شريعتي كه مانند سلامي به كمتر از عزل دومين استاندار خوزستان در دولت روحاني به چيز ديگري راضي نميشوند، ريشه در قضاياي انتخاب جايگزين مقتدايي و سپس نحوه انتخاب رياست ستاد انتخاباتي روحاني دارد!
مرور اتفاقات رخ داده ميان استاندار فعلي خوزستان با دبير حزب اتحاد ملت استان از يك سو، و مديركل سابق آموزش و پرورش خوزستان با نماينده عالي دولت تدبير و اميد در استان و لحاظ كردن برخي سوابق تاريخي نشان مي دهد، هدف از تلاش هاي عبداله سلامي و عباس حيصمي جهت تغيير استاندار خوزستان، نه تنها در جهت منافع مردم استان نيست، بلكه وجه غالب اين تكاپو، سابقه در اختلافات شخصي و سرباز كردن مجدد كينه هاي تاريخي نسبت به غلامرضا شريعتي دارد!
اتفاقاتي كه نظير آن را هرگز در جناح اصولگراي خوزستان، نسبت به استانداران همفكر و هم جناح خود وجود ندارد.