علیرضا خوشبخت
مسئله حضور یا عدم حضور زنان در سمت وزارت به یکی از کانونهای اصلی رایزنیهای سیاسی و فعالیتهای رسانهای مبدل شده است. فعالان مسائل زنان در کنار زنان سیاستمدار عمدتا اصلاحطلب در طی هفتههای گذشته کوششی گسترده را برای اقناع رئیس جمهور جهت گماردن حداقل یک زن در سمت وزارت آغاز کردهاند.
کوششهای فعالان زنان به نظر چندان کامیاب نبوده است. نه تنها خبرهای پشت پرده و شنیدههای متواتر حکایت از آن دارند که هیچ زنی در فهرست وزیران معرفی شده از سوی حسن روحانی به مجلس نخواهد بود، که خداحافظی شهیندخت مولاوردی از سمت معاون زنان و خانواده رئیس جمهور هم با واکنش منفی آنها مواجه شده است.
برای بسیاری از ناظران و تحلیلگران سیاسی که مواضع حسن روحانی را در 4 سال ریاست جمهوری او تعقیب کردهاند هم عدم انتخاب حداقل یک وزیر زن تعجب برانگیز است. روحانی پیش از این چندین بار بر سر نقش زنان در جامعه و لزوم حضور آنها در ارکان مختلف اجتماعی و از جمله مدیریتهای عالی وارد جدال لفظی با مخالفان خود شده بود.روحانی که در تشخیص موازنه قوا بسیار توانمند و نسبت به چهره خود در افکار عمومی هم حساس هست، احتمالا از حجم واکنش منفی فعالان زنان در افکار عمومی هم آگاه بوده و هست. با در نظر داشتن این موارد این سوال در ذهن همه فعالان و تحلیلگران مسائل سیاسی ایران برجسته شده است که چرا روحانی از انتخاب یک وزیر زن طفره رفت؟
پاسخ اول به این سوال تاکید رسمی دولت بر شایستهسالاری است. این پاسخ اگرچه موضع رسمی دولت است، چندان قانع کننده نیست و به نظر نمیرسد که عدم انتخاب وزیر زن به این دلیل بوده باشد.
دومین پاسخ به این سوال ممکن است کوشش رئیس جمهور برای جلوگیری از ایجاد تنشهای سیاسی از سوی مخالفان دولت و به خصوص اصولگرایان تندرو باشد. این پاسخ هم به نظر دقیق و قانع کننده نیست. مسئله آنجاست که با تکیه زدن مرضیه وحید دستجردی بر کرسی وزارت بهداشت و درمان تابوی وزارت زنان در عرصه سیاسی ایران به دست یک اصولگرا شکسته شده است و به این ترتیب بعید است که اصولگرایان تندرو با این بهانه بتوانند حمله گستردهای را علیه روحانی چه در مجلس و چه در افکار عمومی سامان دهند. به فرض در صورت انجام چنین کاری هم بعید است که این اقدامات دستاوردی در عرصه قدرت یا حتی افکار عمومی برای آنها داشته باشد.
با منتفی شدن دو پاسخ اول برای این پرسش و در جستجوی پاسخی برای آن، شاید بهتر باشد که بیندیشیم که به کارگیری زنان در سمت وزارت با دیدگاهها و خواستهای کدام گروه بیشترین تضاد را دارد و روحانی با انتخاب یک وزیر زن چه کسانی را به شدت آزرده خواهد کرد.
واقعیت این است که بیشترین حساسیت در این مورد را باید به گروههای اجتماعی و سیاسی سنتگرا نسبت داد. در سال 88 هم که احمدینژاد سه زن را به عنوان وزیر به مجلس معرفی کرد واکنشهایی از سوی این گروهها مشاهده شد. به عنوان مثال محمدتقی رهبر نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی و رئیس فراکسیون روحانیون مجلس هشتم از مخالفت برخی مراجع محترم تقلید و فقهای قم با این اقدام خبر داده بود.
پاسخ به این سوال را که چرا حسن روحانی ترجیح داده است علیرغم آزردگی و حتی سرخوردگی جمع مهمی از هوادارانش موجبات رنجش سنت گرایان را فراهم نیاورد، احتمالا باید در برنامه بلند مدت رئیس جمهور برای فضای سیاسی کشور جستجو کرد. نکته بسیار مهم به این مسئله بازمیگردد که او احتمالا علاقهمند است که حمایت این طیفهای سنتی را در بزنگاههای حساس احتمالی در سیاست ایران به دست آورده و حفظ کند. واقعیت این است که علیرغم کاسته شدن از دامنه نفوذ و قدرت سنتگرایان در سپهر سیاسی کشور، آنها در بزنگاهها و لحظات حساس احتمالی نقش و نفوذی گستردهتر دارند که ممکن است در تعیین روند آینده سیاسی کشور تعیین کننده و حتی حیاتی باشد.
در این موضعگیری حسن روحانی و تمایلش برای حفظ پیوند با سنتگرایان باید فقدان آیتالله هاشمی را هم در حساب آورد که در بسیاری موارد میتوانست نقش پل ارتباطی با این گروه را ایفا کند و در غیاب ایشان این خود روحانی است که باید این بار را بر دوش گیرد.
با این حال هنوز هیچ چیز قطعی نیست و محاسبات پیچیده رئیسجمهور ممکن است در روزهای آتی هم دچار تغییر شود؛ اما اگر نام هیچ زنی در فهرست پیشنهادی روحانی به مجلس نبود، آن وقت باید اذعان کرد که او یکی از دشوارترین تصمیمات عمر سیاسیاش را گرفته است.
«روزان» 1396/5/11