حتما شنیده اید که بعضی مواقع به جای واژه رقابتهای سیاسی از مبارزات سیاسی استفاده می کنند. به نظر همین واژه اخیر موجه¬تر و معقول¬تر از اولی، حق مطلب را ادا می کند. برخی انتظار داشتند که پس از پایان رقابت های انتخاباتی و گذار از بی اخلاقی های پیش آمده که در حین مبارزات سیاسی رخ داد؛ اعلام پیروزی حسن روحانی آب سردی باشد بر پیکره تب داران شکست خورده. اما مشخص بود که پایان انتخابات زنگ پایان مبارزه نخواهد بود و بلکه اثر سینرژیستی بر کنشگری رقیب نیز می گذارد.
رقیب اصلاح طلبان مانند حزب اعتدال تازه متولد شده نیست؛ استحاله از چند دیدگاه برای منافع زود گذرهم نیست. اصولگرایی جایگاه اجتماعی دارد، تنه آن با فلسفه سترگ و شاخ و برگ آن با ایدئولوژی مقوی سبز شده است. آنها سالیان سال با چهره های شاخص در میدان مبارزات سیاسی حاضر بوده اند. هرچند بارها شکست خورده اند اما هر بار هم ا نقاط ضعف حریف را به خوبی شناسایی و در گام های بعدی بهره لازم را برده و با پیروزی از میدان خارج شده اند.
جان کلام اینکه زیر و بم سیاست را خوب می شناسند. همین شناخت عمیق از سیاست و زخم شکست بر پیکره شان، آنها را مجاب به استفاده از روش های جدید می کند. فی المثل اگر در دوره اخیر انتخابات مجلس در فضای مجازی و شبکه های پیام رسان پایشان می لنگید در انتخابات ریاست جمهوری به خوبی در عرصه مجازی نقش آفرینی کردند و شاید بیشتر از اصلاح طلبان بهره از مجازآباد بردند اما دست آخر علت شکستشان این بود که زورشان به مردم نرسید. الغرض هدف این بود که بگوییم هیچ کنشی از اصولگرایان بی هدف نیست اگر این روزها عرصه بر دولت صدچندان تنگ شده است، حاصل اتاق های فکر است، ساعتها کارشناسی شده، طرح سیستماتیک دارد.
فلذا با واژه هایی سبکی مانند عقده گشایی یا تخلیه روانی نمی توان خود را گول زد و در رشته مبارزات سیاسی غفلت ورزید. همانطور که همه می دانیم، سیاست شیوه ای علمی ست برای در دست گرفتن قدرت و شیوه های مبارزات سیاسی نیز طبیعتا شگردهای هستند تا از طریق آنها بتوان قدرت را در ید اختیار گرفت. بنابراین شیوه مشدد انتقادی رقبای دولت غرضی به غیر اکتساب قدرت نیست. کسب قدرت در دولت ماه آینده و چنگ انداختن به انتخابات 1400 ریاست جمهوری.
یکی از اشتباهات تحلیلگران همواره این است که به صورت کلان تحلیل می کنند، همه چیز را به معنای کلانش می بینند و طبیعتا ایران را در تهران و دولت را وزرا و معاونینش. نکته حایز اهمیت و کمتر مورد توجه، اثرگذاری فشارهای رقیب متکی بر ارکان قدرت است که می تواند برای مدیریت استان ها شکننده باشد. به این شکل اگر هجمه ای به دولت می شود و روحانی به تنهایی سینه سپر می کند نباید سیاسیون اصلاح طلب سرمست از مقاومت رییس دولت باشند زیرا که این فشارها اثرات خود را در جاهای دیگر می گذارد. در اقصی نقاط کشور، استانداران و فرمانداران زیر فشار رقیب خُرد می شوند مگر اینکه حسن روحانی باشند! خُرد شدن نمایندگان دولت یعنی وا دادن و انتصاب مدیرانی که اعتقاد راسخ به فرامین دولت ندارند.
لاجرم دو اثر سوء می تواند مخاطرات جدی را پیش پای اصلاح طلبان بگذارد. اول اینکه مدیران ناهمسو عملکرد اقتصادی دولت را خدشه دار می کنند و دوم دلسردی سیاسیون فعال و به تبع آن مردمی که حامیان اصلی دولت بوده اند. نتیجه اینکه حسن روحانی؛ باید در دولت جدید خود شفافیت ویژه ای داشته باشد.
یا اینکه دولتی ائتلافی تشکیل دهد که رای دهندگان و عامه مردم به وضوح بدانند دولت چه جنس و بافتی دارد و نتیجه خوب و بد عملکرد شراکتی باشد و یا اینکه دولتی با رویکرد قدرتمند و یکپارچه بنیان نهد که برخلاف برخی از اعضاء ساختار فعلی، در جمع دولت و حامیانش مصراع اصلاح طلبی بنویسند و هنگام لابی گری شان بیت اصولگرایی بسرایند.
احسان سپهوند