يکشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۰:۰۳ | Sunday , 08 June 2025
کد خبر: ۲۰۷۱۰
تاریخ انتشار: ۱۷:۱۰ - ۱۱ خرداد ۱۳۹۶

رقابت با پای برهنه؛ نوشتاری از فاضل خمیسی

در جامعه استانی خودمان با این انباشت ثروت خدادادی علیرغم توانایی در ریشه کن کردن فقر بصورت نسبی ،متاسفانه هنوز شاهد عریانترین تجلیات فقر و آنهم در قشر دانش آموزی، که بزرگترین دارایی یک جامعه هستند ،مواجه هستیم.
این روزها که از یک سو مصادف با ماه مبارک رمضان و از سویی دیگر هنوز تب انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر تقریبا بر گفتمان فضاهای ارتباط جمعی سایه انداخته ، موسم امتحانات نهایی متوسطه نیز است، امتحاناتی که بدلیل نفوذ ضریب سی درصدی معدل در نتایج کنکور ، و کشوری بودن سوالات امتحانی، فرزندان استانمان را در این شرایط جوی و دمای بالای ۴۵ درجه و کوتاهی ناخواسته زمان تحصیل و جو سیاست زده استان، در شرایط سختی قرار داده است.

   اما تلنگری که در این ایام خوردم:

ساعت حدود هفت و چهل دقیقه صبح یکشنبه  ، در حال رفتن به سرکار  (آموزش و پرورش ناحیه ۴ اهواز واقع در کیانپارس) ، و نزدیک محل کاربودم که توجه ام به یک نوجوان آشفته و ژولیده ای جلب شد ،  او وقتی دید ،اتومبیل را نگه داشته و به او خیره شده ام ،بطرفم آمد ، همانطور که نزدیک میشد با خود گفتم حتما کمک مالی میخواهد ، خوب است بخاطر دفع شر و بلا کمکی به او بکنم ،هر چند در فضاهای گفتگویی و صدا و سیما کمک به افرادی که دست خود را بطرفمان دراز میکنند،با تحلیل های مارکینزی نهی شده است، و آنرا به ضرر اقتصاد می دانند،اما من در خیلی مواقع تحلیل های آنها را با عالم واقع قبول نداشتم ،لذا اسکناسی را جهت کمک به آن نوجوان آماده کرده بودم ، نزدیک شد ، شیشه ماشین پائین بود ، ---- عمو دبیرستان ..... کجاست؟ من یکساعته دنبال این مدرسه میگردم ، گفتند ،کیانپارس خیابان ... است ، از بس دور خودم گشتم ، با زبان روزه حالت تهوع گرفته ام.

-- آدرس دبیرستان را میخواهی چکار؟

--- امتحان نهایی دارم ، گفتند ،حوزه امتحانی ات آنجاست.

کارت شناسایی ورود به جلسات امتحانی را از جیبش درآورد ، حوزه امتحانی یکی از مدارس برخوردار منطقه بود ،با شوخی بهش گفتم ، که با دمپایی و موهای شانه نکرده و صورت نشسته میخواستی بری پارک یا جلسه امتحان !!

با بی حوصلگی گفت ، ؛ تو حالا آدرس را بلدی؟!

-- بیا بالا آدرس را بلدم ،

بدون سوال درب ماشین را باز کرد و نشست .

سعی میکردم با او سر صحبت را باز کنم ، اما او مرتب از هزینه کرایه میپرسید ، 

گویا پدرش کارگر روزمزد بوده که بعلت دیسک کمر خانه نشین شده و الان خودش که پایه سوم ریاضی است ، با روزی بیست هزار تومان بعدازظهرها ،با در دست گرفتن مقوای قیمت میوه فروشان دست فروش در خیابان می ایستد ،میگفت چندین بار نزدیک بود ، ماشین های با سرعت بالا ،وی را زیر بگیرند،

نزدیک مدرسه شدیم ، ساعت از ۸ گذشته بود ،

و ممکن بود بدلیل تاخیر او را سر جلسه راه ندهند! 

همین طور که شرایط ناجی را مرور میکردم ، دوباره از من پرسید: که کرایه ام چقدر است ، گفتم ،کرایه ای نیست ،ماشین دولت است ، که ناجی گفت ،مگر میشود با ماشین دولت مسافر سوار کنی ، گفتم : تو مسافر نیستی ،دانش آموزی و باید به امثال تو خدمت کرد ، نمیدانم ،اما نگاهش نشان میداد ،که این جمله مرا باور نداشت ،

اگر خدمت باشد ، که لازم است ؛مستمر و با برنامه باشد نه تصادفی و بعد هیچی!!

با ناجی پیاده شدم و به اتفاق داخل مدرسه شدیم ، مدیر به استقبال آمد ، از او خواهش کردم ، او را به جلسه امتحانی راهنمایی کند ؛ و از ناجی هم قول گرفتم ،خوب درس بخواند ،تا بتواند تغییری در اوضاع خانواده ی دردمندش ایجاد کند ، او همانطور که در خود فرو رفته بود ، پاهایش را بیشتر در دمپایی اش فرو برد ،

در برگشت بین شرمندگی و خرسندی بلاتکلیف بودم ، از یک طرف،شرمنده ؛ ،.از اینکه باعث بین رفتن هزاران استعداد بدلیل محرومیتهای اقتصادی و اجتماعی  شده ، و اینکه هزاران ناجی که خود غریق ،نابسامانیهای اجرایی و زیاده طلبی عده ای شده اند ،و مجبورند در یک مسابقه نابرابر آموزشی شرکت کنند ، و خرسند بودم که او توانست ، نام خود را در سر برگ امتحان بنویسد و به همه اعلام دارد ،که او هم حاضر است.

اینکه رقابت های آموزشی نیز تحت تاثیر شرایط اقتصادی ،بخصوص در دوره متوسطه قرار گرفته است ،شکی نیست و این موضوع برای اشاعه یک توسعه پایدار که همگنی در رشد باید برای طبقات اجتماعی آن رقم بخورد ،یک آسیب بزرگ بحساب میآید تردیدی وجود ندارد ، چه بسا در شرایطی که گسل های طبقاتی ناشی از فقر ارتباطات انسانی را تحت الشعاع قرار دهد ، فقر نوعی از نفی انسانیت است ، که حاصل مرگ اخلاق و نظام اجتماعی نآکارمد است ، در جامعه استانی خودمان با این انباشت ثروت خدادادی علیرغم توانایی در ریشه کن کردن فقر بصورت نسبی ،متاسفانه هنوز شاهد عریانترین تجلیات فقر و آنهم در قشر دانش آموزی، که بزرگترین دارایی یک جامعه هستند ،مواجه هستیم. 

فقری که برای اثبات آن نیازی به آمار وارقام نیست، فقری که کرامت،حرمت و عزت نفس آنها را هدف قرار داده و باعث به سخره گرفتن غرور و آینده آنان شده است.



(فاضل خمیسی... خرداد ۹۶)
نظرات بینندگان
آخرین اخبار