آراس: در نگاه اول آنچه در اردوگاه اصلاح طلبان به چشم آمد انفعال شورای سیاستگذاری اصلاح طلبان بود که سبب شد اصلاح طلبان در تنها کلانشهری که در کشور شکست را پذیرا باشند اهواز باشد.
انفعال شورای سیاستگذاری را می توان انفعالی خودخواسته دانست. انفعالی که محصول تضادمنافع جریانات درونی این مجموعه بود.
این منافع شامل منافع سیاسی، اقتصادی و قومیتی بود تحلیل هر کدام از تضاد های درونی شورا سیاستگذری مجالی مجزا میطلبد اما به اختصار می توان به نکاتی اشاره داشت.
در این دوره از انتخابات جریانی درون شورا که یکی دو سالی میشود در حال همسو سازی بخشی از احزاب است ، هژمونی سنتی سیاسی بخشی دیگر از شورا را برنتابید و در هماهنگی با برخی چهره های اقتصادی حاضر در عرصه انتخابات سعی در بستن لیستی داشت که بدلیل برخی ویژگی ها امکان فراگیری و جذب همگانی مجموعه اصلاح طلبان شهرستان را نداشت.
این مجموعه در پی ناکامی در چینش مورد نظر تصمیم به عدم ارائه لیست می گیرد. این تصمیم که به نظر می رسد بخاطر افزایش شانس چهره های اقتصادی نزدیک به این مجموعه لحاظ شد در واقع به معنای اعلام تعطیلی سیاست ورزی قلمداد می شد. در آن طرف ماجرا احزابی در پی القای الگوی ذهنی مطلوب خود به جامعه از طریق مدلی سیاسی اما با ترسیم الگویی به تناسب قومی مورد نظر خود قرار داشتند که این تضاد نگرش سیاسی، قومی، اقتصادی نهایتا به انشقاقی انجامید که نتیجه انتخابات را به نفع جریان سیاسی مقابل و نزدیکان نماینده خاص استان رقم زد.
انتخابات شورای شهر اهواز را می توان انتخاباتی سه وجهی دانست. انتخاباتی با وجوه سیاسی، قومی و طایفه ای.
در نهایت این نحوه رویکرد تحلیلی جریانات مختلف به انتخابات است که می تواند نتیجه را قابل رصد کند.
به طور مثال لیست ۳+ ۱۰ که منتسب به جناب آقای شدید زاده نماینده پیشین اهواز در مجلس شورای اسلامی بود با این تحلیل که فضای رقابت در شورای شهر اهواز فضایی قومی است به انتخابات ورود کرد. حضور ده چهره متفاوت که وجه اشتراک آن ها صرفا در قومیت شان بود و ایجاد فضاسازی روانی در بخش هایی از اهواز که کثرت جمعیت مردم عرب اهواز در آن ها مشهود است تلاشی بود که این لیست برای پیروز شدن در این انتخابات کرد،
این تحلیل متاثر از پیروزی لیست قومی در انتخابات شورای دوم شهر اهواز بدون توجه به تغییرات جدی فضای سیاسی و اجتماعی اهواز در این بیش از یک دهه بود که در این بخش سعی می شود به اختصار بخشی از این تفاوت ها که سبب این خطای تحلیلی شد را بیان کنم.
انتخابات شورای دوم اهواز در شرایطی برگزار شد که اولا انتخابات مثل امروز همزمان با یک قطب بندی سیاسی حاصل از همزمانی با انتخابات ریاست جمهوری نبود، دوم اینکه بدنه اجتماعی اصلاح طلبان در کشور در آن زمان تحت تاثیر عملکرد ضعیف شورای اول از هم گسیخته و نارضایتی ها از اصلاح طلبان در جامعه هدف مشهود بود جامعه این نارضایتی را با عدم مشارکت گسترده خود به نمایش گذاشت به شکلی که نرخ مشارکت در کلانشهرها به پایین ترین حد میزان خود در تاریخ بعد از انقلاب تبدیل شد
سوم اینکه جامعه اهواز تجربه چند دوره رای قومی و توسعه نیافتگی حاصل از این رویکرد را مقابل چشم داشت و از همه مهمتر اینکه شرایط قومی اهواز در پی موج مهاجرت جدید در یک دهه اخیر و شکل گیری محلات جدید با بافت قومی متفاوت و البته جدا شدن شهرستان کارون از اهواز بسیار متفاوت است با آنچه تحلیلگران قومی این لیست ارزیابی می کردند.
شاید بتوان رای سیاسی و رای طایفه ای را مهمترین رقبای رای قومی دانست که هر کدام در بخش هایی از جامعه اثرگذار بودند آرای طایفه ای به دلیل تعداد بسیار بالای طوایف و عشایر موجود در اهواز تکثر و از هم گسیختگی بالایی را نشان می دهد اما این رای اگر دارای همپوشانی با رای سیاسی و قومی واقع شود می تواند برای تک چهره ها موثر واقع شود مثل اتفاقی که برای باباپور و کعب عمیر افتاد.
و اما شاید بتوان از نتیجه پبروزی جمنا در انتخابات اهواز برآورد منطقی نسبت به واقعیت سیاسی و اجتماعی امروز اهواز را ارائه داد.
این واقعیت که در مجموع مردم اهواز رفتار سیاسی مشابهی نسبت به شهرهای بزرگ کشور در پیش گرفته اند و فارغ از پیروزی کدامیک از لیست های جناحین سیاسی این نگاه سیاسی است که نتیجه انتخابات در اهواز را رقم خواهد زد و علت اینکه برخلاف انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی اینبار اصولگرایان پیروز انتخابات شدند را باید در رفتار و عملکرد سیاسی احزاب اصلاح طلب جستجو کرد.
حضور توامان حداقل سه لیست، تبلیغات منفی لیست علیه هم، عدم معرفی کافی لیست ها به جامعه( می توان به جرات گفت بخش عمده جامعه شهری اهواز که به رویکرد اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری اقبال نشان داد یا لیستی در اختیار نداشت یا دچار سردرگمی دربین لیست ها بود.)
حضور الیت ها وفعالان اجتماعی سیاسی ستادی اصلاح طلبان در عرصه انتخابات ریاست جمهوری هم مزید بر علت شده بود تا لیست های اصلاح طلبان عملا مهجور بماند.
ضمن اینکه حضور برخی چهره های اقتصادی بدون رزومه سیاسی مشخص در لیست ها این لیست ها را حتی برای همان عده فعالان باقی مانده در صحنه غیرقابل دفاع ساخته بود.
در مورد عدم توفیق لیست ۵+۸ علاوه بر دلایل ذکر شده در بالا باید به این نکته توجه داشت که لیست سیاسی معمولا مورد توجه طبقه متوسط شهری قرار می گیرد که رفتار سیاسی بیشتری نسبت به سایر گروه های اجتماعی از خود بروز می دهد .
این بخش از جامعه هم معمولا بخاطر آگاهی سیاسی بیشتر و شناخت کاملتر خیلی در قید تناسب قومی لیست نخواهد بود و عنصر کارآمدی عنصری قابل دفاع تراز حفظ تناسب قومی لیست خواهد بود. در نتیجه آن طبقات که این تناسب ها در پی جلب رضایت آن ها ایجاد می شود از قضا کمتر سیاسی رای می دهند و بهتر بود حتی اگر احزابی می خواستند تناسب ذهنی مورد نظر خود را رعایت کنند بدون اعلام عمومی که سبب گارد گرفتن بخشی از جامعه هدف شود و بعنوان یک امر محاسباتی و نه یک شعار انتخاباتی به آن نگاه می کردند.