سه‌شنبه ۱۰ تير ۱۴۰۴ - ۱۶:۰۴ | Tuesday , 01 July 2025
کد خبر: ۲۰۶۲۱
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۸ - ۰۸ خرداد ۱۳۹۶

اصول گرایان و آفت تمامیت خواهی، اصلاحات در معرض آزمون احیای دولتی کارآمد/ نوشتاری از جمشید منیر زاده

اکنون که انتخابات با تمامی فراز و نشیب ها، نگرانی ها، شور و شعف ها به پایان رسیده است هنگامۀ بازگو نمودن ناگفته هایی است که گفتن آنها ضرورت دارد.
اکنون که انتخابات با تمامی فراز و نشیب ها، نگرانی ها، شور و شعف ها به پایان رسیده است هنگامۀ بازگو نمودن ناگفته هایی است که گفتن آنها ضرورت دارد. 

فارغ از شعار و هیجان زدگی ، شناخت عوامل تأثیر گذار بر پیروزی دکتر روحانی در دوازدهمین دوره  انتخابات  ریاست جمهوری در برابر رقیب خود حائز اهمیت است ، آیا صرف نظر از تعصبات و حمیت های جناحی، عملکرد حامیان رئیس جمهور مستقر را می توان به شکل صحیح و به میزان کافی ارزیابی نمود؟ به تعبیر واضح تر،  چنانچه این پیروزی را بتوان دارای ابعاد مختلف فرض نمود آیا تمامی ابعاد آن برگرفته از عملکرد هوشمندانه جبهه اصلاحات ، اعتدال ، گروه های سیاسی- اجتماعی و افراد مؤثر تحت عنوان معتمدان مردمی  می باشد و باید در این چهارچوب محک زده شود یا بخشی از آن به علت استراتژی های نامناسب طراحی شده توسط جریان مقابل به نفع جریان حامی دکتر روحانی رقم خورد؟ 

تحلیلی وجود دارد تحت عنوان اینکه پیروز واقعی رقابت های انتخاباتی، مردم بوده اند، از منظر اینکه درصد بالای  مشارکت از سویی بیانگر پویایی و فعال  بودن مردم و از سوی دیگر نشان دهنده میزان ظرفیت حاکمیت می باشد که این امر، خود پیامی مبنی بر انسجام و اتحاد ملت ایران در برابر فشارها و تعارضات مختلف را به جهان پیرامونی مبادره می کند  تحلیل مذکور تا حدودی و موکداً تا حدودی صحیح خواهد بود زیرا باید پیش فرضی مبتنی بر اینکه حاکمیت و نهادهای حکومتی و حاکمیتی درگیر شکل دهی و انتخاب یک جریان خاص که مطلوب خود است نباشند و در صورت عدم تمکین مردم به خواسته آنها با تمام قوا نسبت به ناکارآمد نشان دادن جریان منتخب مردم  وارد عمل نگردند را نیز مدنظر قرار داد. 

اگر بنیان حکومت در یک جهت و رأى مردم در جهت دیگر حرکت نماید، شاید غلبه و پیروزی رأی مردم پس از تعارضات و تصادمات بسیار میسر  گردد اما پس از آن باید منتظر بروز چالش های مختلفی در روند تمامی امور اعم از خرد و کلان ماند. در این حالت الزاماً نمی توان گفت برنده اصلی مردم بوده اند بلکه باید گفت بخشی از مردم در دور مقدماتی یک ماراتن بزرگ امتیازاتی را کسب کرده اند. البته فروض یاد شده با توجه به تفاوت ها و نوع برداشت حکومت ها و کشورهای مختلف از دموکراسی و مردم سالاری براي یکایک آنان مصداق نخواهد داشت. 
 
اگر جبهه اصلاحات در تعامل با حاکمیت، متشکل از راست مصطلح می توانست به فصل مشترکی برسد و یا خود را خارج از اپوزسیون به اثبات برساند و یا امید داشته باشد که در کوتاه مدت طی  یک جریان برنامه محور به رقابت برخیزد مشکلی در رأی و ورود مستقل به انتخابات نداشت اما عدم تحقق این فروض در فواصل میان سال های 84 تا 92 و تن دادن به همراهی با جناح معتدل شکل یافته در بستر حضور و تاثیر مرحوم هاشمی رفسنجانی مقدورترین تاکتیک ممکن بود و شد آنچه شد. 

تردید دکتر روحانی نسبت به بکارگیری و استفاده گسترده از ظرفیت نیروهای مؤتلف خود در جبهه اصلاحات، هر چند تلطیف زیادی نسبت به گذشته در آداب و نه اصول یافته بودند شاید برای کاهش تخاصمات تا حدودی قابل درک بود و در این مدت اصلاح طلبان نیز بی تاثیر از اعتدال نبودند اما گذر زمان  نمایان نمود که رقیب و خصوصاً جناح تندروی آن همچنان سرکشی کرده و به دنبال رقابتی برنامه محور نیست که اگر بود بدون اینکه در پی تبرئه بی برنامگی ها باشد خود باید مقدم بر دیگران و با شفافیت دوران تیرۀ هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد را به چالش میکشید و اگر اعتراضی نسبت به او هم مشاهده شد نشأت گرفته از یازده روز خانه نشینی می شد که پیش بینی آن از قبل برای همه روشن بود جز خودشان که یا مست قدرت و یا اسیر لجاج بودند. تمامیت خواهی آفتی بود که میوه تلخ آن اضمحلال از درون و عدم نواندیشی نسبت به راهبری یک جامعۀ در حال تحول بود در حالی که دیگر نمی شد بر افکار لجام زد و یا ارتباطات را زنجیر نمود. دنیا در کار نو شدن و باور جوانان و بلوغ سیاسی و اجتماعی جامعه در هجوم اطلاعات و ارتباطات اجتماعی در حال شکل گیری بود. 

 پیروی های تعبدی رنگ می باخت و استدلال و اقناع طلبی و منطق پذیری جایگزین جمود و خرافات و خود دین پنداری میگردید تا جایی که چهره های معتدل اصولگرا و هم اصلاح طلب در پاسخ به این رویکرد غیر احساسی و به شدت همراه با مبانی دینی جامعه نزدیک و نزدیک تر میشدند و در نهایت با تعاملی به شدت خردمندانه به حفظ حداقل های به دست آمده از سال نود و دو پرداختند.

در این فرایند تحولی، به جز رئیس اصلاحات جناب آقای خاتمی می شود به چهره های تاثیر گذاری همچون مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری و علی مطهری اصالتاً و مواضع موردی اشخاصی همچون علی لاریجانی  اشاره کرد. اگرچه در انتخابات اخیر ترکیب رقابت را شورای نگهبان نه بر اساس توانمندیها بلکه بر اساس توازن در رقابت تا جای ممکن در اندازه مقدورات جناح خود بست اما حضور نماینده ای به عنوان نماینده اصلاحات در کنار دولت مستقر، گذر از دوره اول سهم خواهی در عین مشارکت را گوشزد میکرد. هرچند این اقدام در صورت هوشیاری بیشتر ،  حذف برخی تعارضات درون گروهی و حذف تلاش های انحصار طلبانه در جبهه خودی میتوانست اصولی و قوی تر باشد. 

نکته مذکور نیاز به تحلیل های بیشتری دارد تا شاید ریشه خودزنی و تمامیت خواهی در مقوله اصلاحات در نطفه خفه شود چه بسا اگر  برخی خویشتنداری ها و ملاحظات بالاتر وجود نداشت امکان داشت انشقاق در آرا بتواند رقیب را علیرغم خطاهای فاحش نظری و عملی خوشحال نماید...

اما هنوز فرصت از دست نرفته و لازم است دولت و مهمتر از آن جبهه اصلاحات بصورتی منطقی نقاط قوت و ضعف خود را صادقانه تحلیل و در احیای دولتی کارآمد و با چشم داشتی به انتخابات آتی که لازمه یک تفکر برنامه مدار است به ارزیابی آنچه در لایه های زیرین گذشته بود بپردازد. بنابراین بحث در این مقوله ادامه خواهد یافت...

نویسنده:جمشید منیرزاده


نظرات بینندگان
آخرین اخبار