پرشورتر و داغتر از صحنه انتخابات ، بى برنامگى توأم با آشفتگى و پرخاش بعضی از كانديداهاى محترم تندرو مى باشد ،كه بى محابا بنيان هاى اساسى را بدون هيچ پروايى نشانه رفته و چون احمدی نژاد بدون اينكه به پيامدهاى آن انديشه كنند، مى تازند.
افزايش سه برابری يارانه ها، ايجاد ٥ تا ٦ ميليون شغل در دوران رياست جمهورى ، افزايش توليدات پتروشيمى وبه ازاى افزايش هر يك ميليون تن از اين محصول ايجاد ٦٥٠تا ٧٠٠ هزار شغل جديد ، ادعاى ساخت ٣٠٠ كيلومتر مترو به جاى تنها ١٧٩ كيلومتر به عنوان عملكرد درخشان و استثنايى خود ، تعطيلى كشور در ٤ سال گذشته و ده ها مورد از اين دست تنها بخشى از شعارهاى انتخاباتى و ايرادات اين نامزدهاى رياست جمهورى مى باشد.
از اين دست شعارها و كليد واژه هاى خاص مى توان به طرح دو گانه ٤٪ و ٩٦٪ ، فقير و غنى ، اشرافى و بى بضاعت اشاره نمود كه فاقد حد اقلى از پشتوانه نظرى و علمى پذيرفته شده از سوى متخصصان مى باشد كه بيش از آنى كه رنگ و بوى اسلامى داشته باشد ريشه در ادبيات ماركسيستى و نئوماركسيتى دارد. اين دو آليسم قلابى است كه قبلا ديگران ماهى خود را با آن گرفته و ديگر قابل استفاده نيست. چرا كه سرسلسله اين طايفه در دوازده سال پيش از اين ادبيات دوگانه سوء استفاده كرد و خسارت به بار آورد. چنين مى نمايد كه بيش از آنكه ديگر با آن بتوان چيزى براى خوردن صيد نمود ، بايد احتياط نمود كه نامزدهاى محترم صيد او نشوند.
شرط محال كه محال نيست،فرض کنیم شمارش آراء به پايان رسيده و يكى از آقايان برنده انتخابات شده است.آيا اندكى با خود خلوت نموده و انديشيده است كه با اين همه وعده ناممكن و شعار بدون پشتوانه علمى و عوام فريبانه چگونه مى خواهد كشور را اداره كنند؟
بخش ديگر و در عين حال زيان بارتر از وعده هاى غير عملى اقتصادى فوق متهم كردن انسان هاى شريف و خدمتگذارى است كه سابقه طولانى ترى از خدمت بى منت از مدعيان دارند و تا اينجاى كار نه در قول و نه در عمل كمترين ناراستى از آنان مشاهده نشده است، تنها خرده اى كه ممكن است بر اعتدال گرايان و اصلاح طلبان گرفته شود اين است كه غلو نكرده اند و ظرفيت و توان كشور را با تمام صداقت در بيان برنامه ها بيان داشته و به مردم دروغ نگفته اند. از ارزشها و مقدسات براى جبران بى برنامگى و ضعف كارآمدى خود نه تنها استفاده نكرده اند بلكه هميشه بر سوء استفاده كنندگان از ارزش ها و مقدسات نهيب بر آورده و هشدار داده اند.
زمان خيلى زيادى نيست كه شاهد بى برنامگى دولت نهم و دهم و به تبع آن بهم ريختگى اوضاع سياسى ، اجتماعى و اقتصادى كشور بوديم و دردناك تر از آن اينكه ، براى سر پا نگه داشتن ايشان همين سلسله از مقدسات و ارزش هاى دينى خرج او كرده كه مبادا زمين بخورد، كه خورد و همه را نيز با خود به زمين زد.
اينك دوستان و برادران اصول گراى معتدل و متعادل هستند و تجربه تلخ هزينه هاى مادى و معنوى كه دولت نهم و دهم بر روى دست انقلاب، نظام ، مردم ايران و بويژه بيش از هر گروهى بر سر دست خود اصول گرايان گذاشت كه به يقين بايد سال ها بگذرد تا اين هزينه جبران و جايگزين گردد. بايد به هوش بود.
كانديداهاى طيف تند اصول گرا نشان داده اند كه فاقد برنامه و راهبرد علمى و عملى براى ارائه در انتخابات رياست جمهورى هستند و عموما سعى دارند در فقدان برنامه درست همچون ورزشكارى نا آزموده و بدون آمادگى بدنى متوصل به فنونى گردند كه نه تنها تلاششان امتيازى را براى او نخواهد داشت ، بلكه حركتى غير اخلاقى و غير ورزشى از سوى داوران خبره و تماشگران به حساب آمده و ضمن اينكه امتياز بازى به او تعلق نخواهد گرفت بلكه جريمه نيز خواهد شد و امتياز را به رقيب پر حوصله و كاملا آماده او خواهند داد.
به نظر مى آيد طيف راست با اين نامزدها هنوز آمادگى بدست گرفتن قوه مجريه را ندارند و اگر در سوداى آن هستند بايستى شرايط و الزامات آن را كسب نمايند. الزاماتى كه اولين قدم آن داشتن برنامه وارهاندن خود و ارزش هاى مقدس و جاودانه از يكديگر و هزينه كردن خود به پاى ارزش ها نه به هزينه گرفتن ارزش ها به پاى نا كارآمدى خود.
تلاش سلسله احمدى نژاد براى دستيابى به دولت دوازدهم و رسيدن به پاستور به دليل فقدان برنامه غير ممكن و از محالات است چرا كه اداره كشور نياز به كارگزاران و رهبران كار آمد ، با برنامه ، متوكل ، مردمدار و با اعتماد به نفس است كه از دل بن بست ها راهى براى اداره مقتدرانه جامعه يافته و كشور را به سمت قله هاى ترقى و پيشرفت مديريت و راهبرى كند .
دست خالى كانديداهاى همسو با رئيس دولت نهم و دهم و نمايش بسيار ضعيف آنان پايان عصر احمدی نژاد را به نمایش گذاشت