شنبه ۰۴ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۴:۰۵ | Saturday , 26 July 2025
کد خبر: ۱۸۳۵۳
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۳ - ۲۶ اسفند ۱۳۹۵

يادي از موسيقي‌داناني که ما را در سال 95 ترک کردند

درحالي‌که هنوز جمعيت تشييع‌کننده علي معلم از مزار او بازنگشته بودند و جامعه هنري در شوک ازدست‌دادن ناگهاني او بود، خبر رسيد که افشين يداللهي، ترانه‌سراي جوان و خوشنام درگذشته است؛
به گزارش آراس: درحالي‌که هنوز جمعيت تشييع‌کننده علي معلم از مزار او بازنگشته بودند و جامعه هنري در شوک ازدست‌دادن ناگهاني او بود، خبر رسيد که افشين يداللهي، ترانه‌سراي جوان و خوشنام درگذشته است؛ خبري که تا لحظاتي تأييد نشد و اميد تکذيب آن مي‌رفت، اما متأسفانه اين دقايق به تلخي گذشت و يکباره همچون همه خبرهاي تلخ تأييد شد. اين مرگ آخري تلخ‌تر از زهر که در آستانه شب عيد گريبان هنر ايران را گرفته، بهانه‌اي شد براي اينکه يادي کنيم از اهالي موسيقي که در اين سال پرغصه ما را ترک گفتند و دنيايشان را عوض کردند.
افشين يداللهي

يادي از موسيقي‌داناني که ما را در سال 95 ترک کردند

مرگ افشين يداللهي را قطعا بايد شوکه‌کننده‌ترين مرگ امسال دانست؛ شاعر و ترانه‌سراي جواني که صبح روز گذشته بر اثر تصادف درگذشت. يداللهي که شب ۲۴ اسفند در مسير بازگشت از هشتگرد به سمت تهران بود، به دليل برخورد شديد يک دستگاه کاميون با خودرويش، به‌شدت مجروح شده و درگذشت.
همسر و برادر همسر اين هنرمند هم در اين سانحه به‌شدت دچار جراحت شده‌اند. يداللهي از جمله ترانه‌سراهاي شناخته‌شده کشور بود که بسياري از آثارش به‌عنوان تيتراژ سريال‌هاي تلويزيون ازسوي خوانندگاني چون عليرضا قرباني و سالار عقيلي خوانده شد. دراين‌ميان مي‌توان به ترانه‌هاي تيتراژهايي همچون سريال‌هاي «شب دهم»، «مدار صفردرجه» و «معماي شاه» اشاره کرد. او فعاليت حرفه‌اي‌اش در زمينه ترانه‌سرايي را در سال ۱۳۷۶ در صداوسيما آغاز کرد و اولين ترانه‌هايش با آهنگ‌سازي فؤاد حجازي و شادمهر عقيلي و با خوانندگي خشايار اعتمادي اجرا شدند، اما بعدها همکاري‌هايش با فردين خلعتبري و عليرضا قرباني او را تبديل به يکي از بهترين ترانه‌سراهاي ايران کرد که آثارش بارهاوبارها شنيده و پرطرفدار شد.
حبيب محبيان
قطعا دراين‌ميان مرگ حبيب محبيان يکي از تراژيک‌ترين‌ها بود. صحبتش بود که به ايران بيايد؛ سال ٨٩ بود؛ آن روزهايي که هنوز التهاب‌ها کامل نخوابيده بود. حرف از کنسرتي بود که قرار بود در ورزشگاه آزادي برگزار شود؛ رؤيايي که امروز مي‌دانيم هرگز محقق نشد و به نزديکي‌هاي تحقق هم نزديک نشد. رضا رشيدپور تماس گرفت و خبر از ورودش داد. از اينکه حالش خوب نيست و آمده تا اينجا باشد، بماند و کار کند. حتي به روزهاي بدتر از اين هم فکر کرده. آمده تا اگر اتفاقي افتاد- که افتاد- همين‌جا و در خاک ايران باشد. با‌اين‌حال پراميد بود و شاد از بازگشت و اينکه بالاخره توانسته بعد از گذر ايام در تهران نفس بکشد؛ نفس‌‌هايي که به شماره افتاده بود. هماهنگ شده بود تا با او در برجي در شمال تهران گفت‌وگو کنم؛ گفت‌وگويي کوتاه، فوري و خبري. دليلش در ابتدا کسالت بود و در وهله دوم گيجي همه‌مان که آيا مي‌شود اصلا به او و حرف‌هايش پرداخت يا نه. البته که مي‌شد بعدها، خيلي زودتر از اين حرف‌ها همه‌مان فهميديم، اما در بحبوحه آمدنش به ايران نه، اما زود دير شد. حبيب زودتر از آنکه مجال شود اميدهايش شکوفا شود، درگير داستان‌هايي شد که بيش از اندازه به آنها خوش‌بين مانده بود. روي قول‌ها و قرارها و حرف‌ها بيش از حد و فراواقعي فکر کرده بود. او که در جريان همان گفت‌وگوي کوتاه بارها روي خاطراتش از جنگ و تلاشي که براي آن در زمان اقامتش در ايران کرده تأکيد داشت و اينکه در سال‌هاي حضورش در خارج از ايران سعي کرده از جريان اصلي موسيقي لس‌آنجلسي فاصله بگيرد و هميشه حرفي براي گفتن داشته باشد و صداي خسته و خش‌دارش را ارزان نفروشد، نتوانست حتي يک کنسرت کوچک هم برگزار کند. او که در ابتداي ورود، رؤياهاي بلند را با خودش آورده بود، پيش از مرگ تنها توانسته بود کليپي از يکي از ترک‌هايش در شمال ايران ضبط کند که در شبکه‌هاي مجازي دست‌به‌دست شد. بارهاوبارها در گفت‌وگوهاي کوتاه از آرزوي برگزاري کنسرت در ايران گفت و بارهاوبارها خبرنگاران در نشست‌هاي خبري از مسئولان ارشاد درباره امکان اجراي او سؤال کردند؛ سؤال‌هايي که به پاسخ‌هايي گنگ مي‌انجاميد. انتقادها شروع شد و از شايعاتي درباره بازي مجوز و عدم امکان حضور رسمي او در ايران خبر مي‌داد. کتاب ترانه‌هايش، چند حضور کوتاه در مجلس ختم هنرمندان و انتشار يک کليپ، تمام ماحصل او از شش سال زندگي‌اش در ايران بود؛ زندگي‌اي کوتاه و پرحسرت، اما برخلاف زندگي شش‌ساله و تلخش در ايران، مرگش توانست نظر مقامات رسمي را به خود جلب کند؛ نظراتي که درباره مراسم کفن‌ودفن و محل دفن او بود تا اينکه سرانجام به روستاي نياسته رامسر رسيد و در تهران تنها مراسم يادبود او در هفتمين روز مرگش در مسجدجامع شهرک غرب برگزار شد. او که به مرد تنهاي شب شهره شده بود، در تنهايي و حسرت از دنيا رفت و تنها آرزويي که بعد از بازگشت به ايران به آن رسيد، مرگش در خاک وطنش بود.
مصطفي کمال‌پورتراب
مصطفي کمال‌پورتراب، استاد اکثر موسيقي‌دانان ايراني بوده است. کمتر آهنگ‌ساز و نوازنده شناخته‌شده‌اي است که شاگردي او را نکرده باشد و تئوري موسيقي را با او نشناخته باشد. اين استاد موسيقي ايران و نايب‌رئيس شوراي‌ عالي خانه موسيقي تيرماه امسال در ۹۲ سالگي درگذشت. از آثار استاد پورتراب مي‌توان به قطعاتي چون قطعه‌اي در چهارگاه (۱۹۵۵)، سونات ويلن و پيانو در دومينور (۱۹۵۹)، سه قطعه براي گروه خيام (۱۹۶۹) سوئيت هفت‌پيکر در ٩ قسمت براي ارکستر سمفونيک (۱۹۷۰)، مارش در ماژور براي ارکستر سمفونيک (۱۹۷۳)، رقص پريان در فامينور (۱۹۸۰) و آواز بي‌گفتار دو قطعه براي ارکستر زهي (۱۹۸۰) اشاره کرد. از آثار مکتوب اين هنرمند نيز مي‌توان به آثاري چون تئوري موسيقي (که معروف‌ترين اثر او بود)، مباني آهنگ‌سازي، تجزيه و تحليل موسيقي براي جوانان (ترجمه اثر لئونارد برناشتاين از انگليسي)، حل‌المسائل تئوري (ترجمه اثر پرتسولي از ايتاليايي)، هارموني مدرن (ترجمه اثر ايگل فيلد هال از انگليسي)، هارموني کلاسيک (ترجمه اثر سي. اچ. کيتسون از انگليسي)، آهنگ‌هاي برگزيده ايگلفيلد هال، کنترپوان به زبان ساده (ترجمه اثر استاکز از انگليسي) و... اشاره کرد.
فرهنگ شريف
فرهنگ شريف از جمله نوازندگاني بود که جداي از اسم و فاميل بسيار خاطره‌انگيز و فاخرش، نوازندگي و آهنگ‌سازي درخورتوجهي داشت. او که شهريورماه امسال در ۸۵ سالگي درگذشت، سابقه همکاري با بزرگ‌ترين موسيقي‌دانان ايراني را داشت و در نوازندگي ساز تار صاحب‌سبک‌ بود. او تار را نزد استادان، عبدالحسين شهنازي و مرتضي ني‌داوود، تارنوازان بزرگ اواخر دوره قاجار و اوايل پهلوي آموخت، اما شيوه نوازندگي وي به استادانش شباهتي ندارد و مخصوص خود اوست. وي به‌عنوان يکي از تک‌نوازان و بداهه‌نوازان سرشناس موسيقي ايراني هم شناخته مي‌شود. او در کارنامه خود سابقه هم‌نوازي با خوانندگاني چون اکبر گلپايگاني، حسين خواجه‌اميري، تاج اصفهاني، غلامحسين بنان و محمدرضا شجريان را داشته ‌است و در چند فستيوال بين‌المللي از جمله فستيوال موسيقي برلين توانسته‌ ساز تار را به‌خوبي به جهانيان معرفي کند.
ديگر موسيقي‌دانان
همچنين جواد لشگري، از نوازندگان و آهنگ‌سازان پيش‌کسوت موسيقي ايراني، شاهرخ پورميامين، از نوازندگان موسيقي پاپ که سابقه همکاري با بسياري از خوانندگان موسيقي پاپ را داشت، خليل کسايي، فرزند زنده‌ياد استاد حسن کسايي، نوازنده پيش‌کسوت ني، مجيد نجاهي، نوازنده پيش‌کسوت سنتور، يدالله تيموري، از استادان پيش‌کسوت موسيقي نواحي ايران، ابراهيم شريف‌زاده، يکي از سه خنياگر باقي‌مانده از نسل طلايي موسيقي خراسان، سليم مؤذن‌زاده‌اردبيلي، مداح سرشناس اهل‌بيت که نواي داوودي وي شهرت جهاني داشت، علي‌محمد بلوچ، معروف به عليوک، از بزرگ‌ترين نوازندگان قيچک بلوچستان، حسين طيبي، نوازنده ساز «له لوا» و از بزرگ‌ترين و مطرح‌ترين هنرمندان موسيقي نواحي استان مازندران و طليعه کامران، نوازنده پيش‌کسوت سنتور، شاعر و نقاش، از جمله ديگر هنرمندان موسيقي بودند که درگذشتند.

نظرات بینندگان
آخرین اخبار