جمعه ۰۳ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۵:۰۵ | Friday , 25 July 2025
کد خبر: ۱۷۸۴۹
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۵ - ۱۶ اسفند ۱۳۹۵

براي شهر خفته؛ نوشتاری از محمد مالی

بايزيد، شفيعي كدكني، البياتي نسخه نمي پيچم اما اگر با تسامح، جهان وطني را وديعه جناب بايزيد بسطامي از هزاره هاي دور براي انسان مدرن عصر آهن و دود بدانيم؛ اطلاق انديشه به ديگ همجوشي كه آدميان يكان يكان در آن بضاعت خويش مي ريزند و حاصل را به جماعت مي نيوشند، بي راه نيست.

 بي مقدمه اين كه ؛ در طهران جواني، شعري نيم بند در مجاورت رفقاي ترك آموختم و شايد اين روزها كه در آستانه بهاريم اشتراك گذاري آن در حال و هواي اهواز ميان سالي، خالي از فايده نباشد...

شاعري كه نام و يادش را نمي دانم گفته بود: اومودلارين توكنلايني آنلار دا ينتيشر سانكي بايراملار... يعني عيدها وقتي اميدها تمام مي شوند مي رسد.

حالا در خوزستان ما، اميد ته كشيده و عيد رسيده است. اين همان معنايي است كه شاعر ترك ما مراد گرفته است. او تجربه اي از قهر طبيعت و اندوه و قصور انسان داشته و لاجرم در اهواز پساريزگرد اين تجربه با ماست.

با خود مي انديشم، مبتني بر رويكرد بينامتني به متن و خرد و راي، هيچ متني خودبسنده نيست و متاثر از متون پيشين خود در حالتي بينامتني ترجمان مي يابد. همان سفره اي كه گفتيم و ديگ همجوش... مانند زايش حكمت و حب در خامه قلم استاد شفيعي كدكني روحي فدا كه بي هيچ ترديدي از چكامه زبان سحرانگيز عبدالوهاب البياتي چكيده است.

آه اي البياتي... امشب شب توست.
و راستي كه...
مدينة مسحورة
قامت على نهر من الفضة والليمون
لا يولد الإنسان في أبوابها الألف ولا يموت
يحيطها سور من الذهب
تحرسها من الرياح غابة الزيتون
رأيتها والدود
يأكل وجهي وضريحي عفن سدود
قلت لأمي الأرض: هل أعود؟
فضحكت ونفضت عني رداء الدود
ومسحت وجهي بفيض النور
عدت إليها يافعا مبهور
صمت على أبوابها الألف ولكن النعاس عقد الأجفان
وأغرق المدينة المسحورة
بالدم والدخان...
اين ها ميراث بشري و سنت فكري ماست.
همان كه استاد كدكني هم با روايتي ديگر سروده است براي شهر خفته...
 آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند
رفتند و شهر خفته ندانست کیستند
 فریادشان تموج شط حیات بود
 چون آذرخش در سخن خویش
زیستند
مرغان پر گشوده ی طوفان که روز مرگ
دریا و موج و صخره بر ایشان گریستند
 می گفتی ای عزیز ! سترون شده ست خاک
اینک ببین برابر چشم تو چیستند
 هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز
باز آخرین شقایق این باغ نیستند.

محمد مالی
نظرات بینندگان
آخرین اخبار