ابراهيم دوستي
عزل مقتدايي با همه مختصات انحصاريش بزرگ ترين اشتباه دولت يازدهم در استان خوزستان بود، بيم آن هست كه با انتخاب جايگزيني غير بومي، تير خلاص به صندوق آراي روحاني در انتخابات رياست جمهوري دوازدهم شليك شده و سرمايه اجتماعي او بر باد رود.
در اين نوشته و بر بال هاي فرازهاي چهارگانه آن از مردي سخن خواهيم گفت كه در يك دهه تلخ و سخت گذشته ترك وطن و بومزاد نكرد و در كنار ساير همتبارانش، شربت ريزگرد و باران اسيدي و آب شور و بي كيفيت شهرهاي خوزستان را چشيد.
غلامرضا شريعتي همان است كه دولت يازدهم در جستجوي آن است.
داراي شناخت دقيق و تجربه امنيتي، معتمد جريان پشتيبان و حامي دولت، داراي نفوذ در لايه هاي بالادست سياست در تهران، بومي و متعصب نسبت به استان، مستحضر به شناخت كافي از مولفه هاي امنيت ملي، با هوش و درك بالاي سياسي و قوه تحليل رويدادها، قدرتمند در لابي و تعامل و چانه زني و در نهايت مورد احترام روحانيت، گروه هاي مرجع مذهبي و شهره به تدين و پاكدستي.
دولت يازدهم با اشتباه عزل شبانه مقتدايي حالا در معرض يك اشتباه ديگر است، چرا كه نبايد نسبت به اجماع گروه هاي مختلف خوزستاني بر سر چهره اي چون دكتر شريعتي بي تفاوت بوده و مرتكب عملي مغاير با گرايش عمومي جامعه خوزستاني شود.
اما به راستي پديده شريعتي چگونه ساخت و بافتي داشته و از چه ريشه اي برآمده است.
الف) مقتدايي پاي رفقايش ايستاد و در برابر اجماع چپ ها تاب نياورد، در نتيجه جابه جايي بزرگ رخ داد و با رفتن عبدالحسن به هرمزگان، فتح الله معين استاندار خوزستان شد. يك نجف آبادي فوق سياسي، هم او كه به خوبي نشان داد از ميدان سياست و بازي قدرت به نيكي شناخت دارد و هم در سال انتهايي مجلس ششم و هم در ابتدا و اثناي مجلس هفتم مي تواند با نمايندگاني از طيف هاي مختلف كارزار متفاوتي را برانگيزد. شايد اما اين نجف آبادي زيرك وقتي براي اولين بار به اصرار بزرگان چپ در دانشگاه چمران روبروي دكتر جوان بهبهاني نشست، دانست كه غلامرضا شريعتي به كشف بزرگ او تبديل خواهد شد.
جايگاه مديركلي سياسي و انتظامي استانداري خوزستان ذيل معاونت مرتضي افقه تعريف مي شد، و اين يعني آغاز يك كشمكش درون اردوگاهي؛ هر چه افقه تيوريك و درون نگر، شريعتي با نگاه عملياتي و برون گرا.
ب) زمان زيادي لازم نبود تا اتاق كوچكي در طبقه سوم ساختمان ذوذنقه اي استانداري خوزستان به چهارراه تبادلات سياسي خوزي تبديل شود، همان كه مقتدايي در ورژن اولش كم داشت و در ورژن دوم نداشت، يك نفر دوم قوي، لابيست و متمركز.
به صراحت مي توان گفت در آن برهه كمتر اتفاق، انتصاب، تحول و حركتي در استان بدون نظارت و تدبير شريعتي رخ مي داد و راز مانايي معين همين بود، تا جايي كه در ادامه مسير، افقه از قطار پياده و جوان داستان ما كه حالا پخته و آماده بود، مهم ترين معاون استانداري خوزستان شد.
ج) خاطرات خود را ورق مي زنم و نيروهاي استانداري را به شهادت مي گيرم، در ساليان دراز گذشته غلام شريعتي را مي توان پر كارترين مدير استانداري خوزستان دانست. پس از نماز صبح بر سر كارش حاضر مي شد و تا ساعات انتهايي شب از اين محيط جدا نمي گشت، اين حضور خستگي ناپذير و هوش ذاتي او كه بيش از آن كه در بند سخن بود، مي شنيد و پربار تحليل مي كرد را از دلايل موفقيت او مي توان بر شمرد.
حل آرام چندين نزاع بزرگ قبيله اي در استان با سرانگشت تدبير جواني رخ داد كه دايم الذكر و روزه بود. در همين زمينه بارها شاهد حضور ميداني او در اقصي نقاط استان بوديم و مي توان گفت در آن روزها يك تنه لوكومتيو استان را مي كشيد.
و حرف آخر؛ پيچيدگي هاي جامعه متكثر خوزستاني نمي تواند بهانه خوبي براي حذف صورت مساله و بي اعتمادي به سرمايه هاي ارزشمند انساني در استان خوزستان باشد.
امروز در خوزستان ظرفيتي براي تحمل استاندار غير بومي وجود ندارد.
تنها با انتخاب استاندار اصلاح طلب بومي است كه مي توان به ترميم زخم سر باز شده عزل شبانه استاندار مقتدايي اميدوار بود. از اين منظر است كه اگر غلام شريعتي تنها گزينه مناسب براي اين جايگزيني نباشد قطعا با مختصات و جغرافياي فكري و تجربي او نمي توان فرد ديگري را جستجو نمود.
غلامرضا شريعتي مردي است كه يك پاي در ارزش هاي مذهبي و سنتي دارد و پايي ديگر بر انگيخته هاي مدرن و اقتضايات جديد...