
جمال درویش: با شروع جنگ تحمیلی به اقتضای شرایط پیش آمده ساختار اداری ی ادارات و سازمانهای دولتی در آبادان به ساختار ستادی تغییر یافت ستاد آب ، ستاد برق ، ستاد پشتیبانی ، ستاد تدارکات ، ستاد مخابرات ، آتش نشانی و....اینها همه ساختار عملیاتی داشتند یعنی با اختیارات تامی که تفویض شده بود در جا و مستقل و بدون نیاز به کسب اجازه از ادارات کل خود تصمیم می گرفتند و همه تابع یک ستاد مرکزی بودند .
مدیریت پالایشگاه نفت هم به ستاد تبدیل شد و با حکم مهندس خردمند معاون وزیر نفت مسئولیت ستاد مرکزی پالایشگاه به عبدالحسن مقتدایی 25 ساله سپرده شد . نویسنده در صفحه 130 کتاب در مورد اقدامات مدیریتی خود در آن هنگامه می نویسد " یکی از نخستین اقداماتی که انجام دادیم این بود که نیروهای مازادی که تاثیری در دفاع نداشتند را تخلیه کردیم و در این خصوص کارگر و کارمند برای ما یکسان بود ...تدارکات پالایشگاه تکلیف این افراد را تعیین کرد تا شهر بتواند خودش را برای مقابله با دشمن آماده کند ...در این بین تعدادی از کارکنان فنی که تمایلی به ماندن در شهر نداشتند را به مناطق دیگر صنعت نفت فرستادیم .از جمله نیروهای تعمیراتی سیار که دائما از نقطه ای به نقطه دیگر در حال سفر بودند تا تاسیسات نفتی را که هدف حمله هواپیماهای عراقی قرار گرفته بودند تعمیر کنند...
و عده ای از نیروه ها را به عنوان پشتیبانی به ماهشهر فرستادیم برای کارهایی که در بندر صادراتی ماهشهر انجام می شد (از این اقدام میتوان تحت عنوان ساماندهی نیروها در مدیریت بحران نام برد )5- نقش سرعت عمل در مدیریت بحران :نویسنده دربرشمردن تفاوتهای دو نوع اخلاق مدیریتی (مدیریت تکنوکراتی و مدیریت انقلابی ) در صفحات 133 و 134 آورده است "ستاد از تکنو کراتها به ما(بچه های انقلابی) منتقل شد ...
شاید بکاربردن لفظ تکنو کرات برای آن افراد چندان مناسب نباشد زیرا آنها فقط در چهره ظاهری با ما تفاوت داشتند ولی افراد وطن دوست ، متعهد و دلسوزی بودند ...ولی به لحاظ کاری در چارچوب ساختار اداری وسلسله مراتبی ،تخصصی و فنی (تکنیکی)کار میکردند از این جهت آنها را تکنو کرات نام نهاده ام ....به سادگی نمیتوان از روی ظاهر افراد در مورد آنها قضاوت کرد ...یک تکنوکرات تابع بروکراسی اداری است برای او صحت عمل مهمتر از سرعت عمل است در صورتی که در حوادثی مانند جنگ، سرعت عمل سرنوشت ساز است ...
6- جسارت در تصمیم گیری : یکی از نکاتی که لازمه مدیریت خصوصا در شرایط بحرانی است جسارت مدیر در امر تصمیم گیری یا قدرت ریسک پذیری است هر چند گفته اند احتیاط شرط عقل است اما احتیاط بیش از اندازه نیز قدرت تصمیم گیری را از فرد سلب میکند مدیران زیادی را دیده ایم که تنها در چارچوب بخشنامه عمل میکنند و اگر با شرایطی روبرو شوند که در قوانین و مقررات پیش بینی نشده ، کارآیی خود را به کلی از دست میدهند مقتدایی در خاطرات خود این نکته را نیز از قلم نینداخته او در صفحه 134 می نویسد ".افراد از جنس ما که همه از یک تیپ بودیم همدیگر را خوب می شناختیم و دارای آرمانهای انقلابی بودیم به سادگی صحنه را خالی نمیکردیم.. اگر موفق نمی شدیم مجوز لازم را بگیریم با توجه به حساسیت موضوع این جسارت را داشتیم که امکانات را بدون فوت وقت در اختیار بگذاریم ....
7-مدیریت منابع : انضباط مالی و مصرف حساب شده منابع سازمان نیز یکی دیگر از نشانه های مدیریت سالم است خصوصا هنگامی که سازمان در بحرانی چون جنگ و محاصره به سر میبرد. آبادان در نخستین روزهای حمله نیروهای عراقی به محاصره درآمد و تامین کالا و اقلام مورد نیاز از بیرون از شهر کاری مشکل و خطرناک بود لذا اداره شهر و ادامه مقاومت می بایست با تکیه بر داشته ها صورت میگرفت و این امر مدیریت دقیق منابع را می طلبید در صفحه 135 کتاب آمده است "...اینها مجموعه هایی بودند که از پالایشگاه امکانات میخواستند و این امکانات نیز به میزان انبوه در اختیار پالایشگاه بود اما با توجه به سخت بودن ارتباط با خارج از شهر ناچار بودیم موجودی انبارها را مدیریت کنیم بسیار تلاش کردیم تا نیروهای شهر را متوجه کنیم که اگر ادوات یا مصالحی میخواهند حتی شن و ماسه باید روال منظمی را طی کنند یعنی تابع ضوابطی باشند ...
آنها نیازهای خودشان را طی لیستی میدادند ...ما چک میکردیم و میدیدیم آن قدری که گفته اند نیاز ندارند ...گاهی کار ما به بگو مگو هم کشیده می شد ...8-همه اعضا باید با هدف سازمان آشنا باشند و در قبال آن متعهد باشند :هدف مشترک همچون ملاطی است که اجزاء سازمان را به هم متصل میکند در دفاع مقدس (خصوصا درجبهه آبادان و در مجموعه پالایشگاه)این حس مشترک موجب شده بود که افراد با سلیقه های مختلف و ظواهر گوناگون در کنار هم بایستند وبا دشمن مبارزه کنند ص138"...آقای بخشنده رئیس وقت پالایشگاه نماینده قشر عمدتا صنعتی ،اداری و فنی و من به عنوان (رئیس ستاد مرکزی )نماینده گروه انقلابی ، زبان فهم و درک مشترکی داشتیم . وقتی دچار چالش میشدیم چون هدفمان مشترک بود با هم مجادله نمی کردیم . هدف مشترک نقطه وصل همه ما بود ... ادامه دارد