عده ای می خواهند سران اصلاحات در مرکز کشور را کانالیزه کنند
شاید افرادی که از حوزه های انتخابی استان به مجلس شورای اسلامی راه می یافتند اغلب عضو اردوگاه اصلاح طلبان و زیر این پرچم قرار می گرفتند. اما چنین نشد زیرا جبهه اصلاحات و تدبیر و امید از پایگاه قابل توجهی در خوزستان برخوردار نیستند.
آراس : عبدالرضا شعبانی
نتایج انتخابات دهمین دوره ی مجلس شورای اسلامی در خوزستان اگر چه بیانگر پیروزی جبهه مقابل اصلاحات نیست، در عین حال از موفقیت این جبهه نیز حکایت نمی کند، تا جایی که اصلاح طلبان تندرو در خفا این نتایج را برای خود شکستی سنگین تلقی می کنند و فعل و انفعالات اخیر در استان بی ارتباط با این احساس تلخ نیست و چنانچه از سوی برنامه ریزان و سیاستگذاران اصلاحات، تدبیر بیشتری اندیشیده می شد.
شاید افرادی که از حوزه های انتخابی استان به مجلس شورای اسلامی راه می یافتند اغلب عضو اردوگاه اصلاح طلبان و زیر این پرچم قرار می گرفتند. اما چنین نشد زیرا جبهه اصلاحات و تدبیر و امید از پایگاه قابل توجهی در خوزستان برخوردار نیستند.
این ضعف را نمیتوان به جمعیت هوادار اصلاحات نسبت داد بلکه ناشی از بی کفایتی افرادی است که داعیه دار سازماندهی ، سیاستگذاری ، هدایت ، برنامه ریزی و رهبری این جامعه سیاسی هستند، متاسفانه باید به این واقعیت تلخ اذعان کرد که روند اتفاقات از سال 1376 یعنی پیدایش اصلاحات تا کنون بیانگر سیر شدید نزولی پایگاه مدعیان رهبری استانی اصلاحات در خوزستان است.
این در حالی است که اصولگرايان خوزستان هم متفاوت و قابل احترام اند و هم قاطبه آنان، تفکراتشان به اعتدال نزدیک است و این امر می توانست زمینه مناسبی برای پیشبرد اهداف اصلاح طلبان باشد.
پرسش مهمی که به ذهن متبادر میشود این است که مجموعه مدعی رهبری جریان اصلاحات در استان خوزستان چگونه همین پایگاه سست و لرزان را برای خود حفظ کرده اند؟
تحقیقا غوغا سالاری و بزرگ نمایی و اغراق در معرفی خود و گزارش عملکرد خود به بزرگان اصلاحات کشور بی شک در این امر موثر بوده است ولی آنچه مایه شرم است تلاش این جماعت بر کانالیزه کردن سران اصلاحات است.
اینان علاوه بر اینکه روزنه های نفوذ نیروهای با کفایت ،مطلع و دلسوز مستقر در خوزستان را در مرکز مسدود نموده اند در تلاشی بی وقفه در صدد هستند خود را رهبران منحصر به فرد و بلامنازع و مورد وثوق افراد و مجموعه های اصلاح طلب استان معرفی کنند در حالی که در انتخابات اخیر اصرار و پافشاری همین مدعیان رهبری اصلاحات منجر به مطرح شدن نام چند گزینه سوخته و حمایت از آنان توسط جامعه اصلاح طلبان شد که نتیجه این دیدگاه دور از عقل شکست چهره های شاخص اصلاح طلب در خوزستان بود.
امیدوارم بزرگانی چون آقایان هاشمی رفسنجانی، خاتمی و روحانی در روابط خود با این مجموعه که خود را نماینده جامعه اصلاح طلبان خوزستان معرفی می کنند تجدید نظر کرده و اعتبار خود را برای این ورشکستگان سیاسی و مهره های سوخته هزینه نکنند.
مردم خوزستان در طول تاریخ همواره در نوآوری و خلاقیت در تمامی عرصه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پیشتاز بوده و هستند بنابراین خلق و خوی آنان با اصلاحات سازگار است اما آنچه سست، ضعیف، ناپایدار و بی ریشه است جایگاه افرادی است که خود را لیدر و رهبر جامعه اصلاحات در این خطه می دانند.
نتایج انتخابات دهمین دوره ی مجلس شورای اسلامی در خوزستان اگر چه بیانگر پیروزی جبهه مقابل اصلاحات نیست، در عین حال از موفقیت این جبهه نیز حکایت نمی کند، تا جایی که اصلاح طلبان تندرو در خفا این نتایج را برای خود شکستی سنگین تلقی می کنند و فعل و انفعالات اخیر در استان بی ارتباط با این احساس تلخ نیست و چنانچه از سوی برنامه ریزان و سیاستگذاران اصلاحات، تدبیر بیشتری اندیشیده می شد.
شاید افرادی که از حوزه های انتخابی استان به مجلس شورای اسلامی راه می یافتند اغلب عضو اردوگاه اصلاح طلبان و زیر این پرچم قرار می گرفتند. اما چنین نشد زیرا جبهه اصلاحات و تدبیر و امید از پایگاه قابل توجهی در خوزستان برخوردار نیستند.
این ضعف را نمیتوان به جمعیت هوادار اصلاحات نسبت داد بلکه ناشی از بی کفایتی افرادی است که داعیه دار سازماندهی ، سیاستگذاری ، هدایت ، برنامه ریزی و رهبری این جامعه سیاسی هستند، متاسفانه باید به این واقعیت تلخ اذعان کرد که روند اتفاقات از سال 1376 یعنی پیدایش اصلاحات تا کنون بیانگر سیر شدید نزولی پایگاه مدعیان رهبری استانی اصلاحات در خوزستان است.
این در حالی است که اصولگرايان خوزستان هم متفاوت و قابل احترام اند و هم قاطبه آنان، تفکراتشان به اعتدال نزدیک است و این امر می توانست زمینه مناسبی برای پیشبرد اهداف اصلاح طلبان باشد.
پرسش مهمی که به ذهن متبادر میشود این است که مجموعه مدعی رهبری جریان اصلاحات در استان خوزستان چگونه همین پایگاه سست و لرزان را برای خود حفظ کرده اند؟
تحقیقا غوغا سالاری و بزرگ نمایی و اغراق در معرفی خود و گزارش عملکرد خود به بزرگان اصلاحات کشور بی شک در این امر موثر بوده است ولی آنچه مایه شرم است تلاش این جماعت بر کانالیزه کردن سران اصلاحات است.
اینان علاوه بر اینکه روزنه های نفوذ نیروهای با کفایت ،مطلع و دلسوز مستقر در خوزستان را در مرکز مسدود نموده اند در تلاشی بی وقفه در صدد هستند خود را رهبران منحصر به فرد و بلامنازع و مورد وثوق افراد و مجموعه های اصلاح طلب استان معرفی کنند در حالی که در انتخابات اخیر اصرار و پافشاری همین مدعیان رهبری اصلاحات منجر به مطرح شدن نام چند گزینه سوخته و حمایت از آنان توسط جامعه اصلاح طلبان شد که نتیجه این دیدگاه دور از عقل شکست چهره های شاخص اصلاح طلب در خوزستان بود.
امیدوارم بزرگانی چون آقایان هاشمی رفسنجانی، خاتمی و روحانی در روابط خود با این مجموعه که خود را نماینده جامعه اصلاح طلبان خوزستان معرفی می کنند تجدید نظر کرده و اعتبار خود را برای این ورشکستگان سیاسی و مهره های سوخته هزینه نکنند.
مردم خوزستان در طول تاریخ همواره در نوآوری و خلاقیت در تمامی عرصه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پیشتاز بوده و هستند بنابراین خلق و خوی آنان با اصلاحات سازگار است اما آنچه سست، ضعیف، ناپایدار و بی ریشه است جایگاه افرادی است که خود را لیدر و رهبر جامعه اصلاحات در این خطه می دانند.
نظرات بینندگان
آخرین اخبار