يکشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۹:۰۳ | Sunday , 08 June 2025
کد خبر: ۱۵۸۳۷
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۰ - ۰۷ بهمن ۱۳۹۵

یادداشت های غلامعلی رجایی

کاش جنگ عده ای را با خودش می برد. مثل سیلی که ناگاه می آید وهرچه را سرراهش هست با خودش جمع می کند ومی برد
مظلوم تر از بهشتی

کاش جنگ عده ای را با خودش می برد. مثل سیلی که ناگاه می آید وهرچه را سرراهش هست با خودش جمع می کند ومی برد.
البته معلوم است که خیلی ها که درجنگ بودند -ازجمله خود من وکسی به نام سعید قاسمی که اخیرا در دروغی وقیحانه پا را از دایره دین و انصاف بیرون نهاده و در یک هرزه پراکنی از تغییر صورت هاشمی پس از مرگ  سخن گفته است.- پای رفتن مان لنگ بود و لایق دیدار یار نبودیم وحال و روزمان شد این.
من این را با اکراه و فقط برای درج در تاریخ  و برای یانکه دروغی را تکذیب کرده باشم می نویسم و خدا را هم بر درستی سخن خویش گواه می گیرم که آن شب تلخ درموقع غسل هاشمی بزرگ و مظلوم با تنی محدود از جمله دونوه امام ،سید حسن آقا و آقا سیدیاسر و دو فرزند ایشان مهدی و یاسر وچند نفر از بچه های جماران که متکفل غسل بودند حضورداشتم.
 خدای شاهد است که با 60 سال عمری که از خداگرفته ام و چهره بعضی انسانها را پس از مرگ چه شهید و چه غیر شهید کم ندیده ام چهره ای را کمتر به نورانیت و آرامشی را کمتر همانند آرامش هاشمی در بستر مرگ دیده ام. هاشمی عزیز چنان آرام بود که انگارخسته از بی خوابی  یی به در ازای دهها سال، به خوابی عمیق فرورفته است ومن که  ساعت ده صبح همان روز شاهد سخن گفتن  توام با لبخند او با خود بودم، باورم نمی شد این همان هاشمی  سرحال و شادمان آن روز صبح است که اکنون بی جان برتخت کهنه ای افتاده و تسلیم محضر حق است، گریان به چشمان بسته اش می نگریستم و در دل نجوا می کردم که انشالله الآن چشمان نافذش را باز می کند و برمی خیزد. آرزویی محال.
حین غسل، چندبار وسوسه شدم با موبایل از پیکر بی جان و آرام در محضرحق هاشمی فیلم و عکس بگیرم اما از وی و فرزندان غمزده و بهت زده زده و مبهوت چهره نورانی پدرحیا کردم و کاش می گرفتم تا راه را بر این هرزه گوییهای سعید قاسمی بسته باشم.
در مصاحبه ام که دو روز پس از ارتحال هاشمی عزیز با روزنامه شرق انجام شد گفتم ابعاد مظلومیت هاشمی با شهید مظلوم بهشتی قابل مقایسه نیست .یکی اش اینکه آن مظلوم اول، حداکثر دوتا سه سال ازدست دوست و غیردوست جفا  دید و بلای مظلومیت کشید واین مظلوم دوم، بیش از سی و چند سال مظلومیت دید. دیگر اینکه  پس ازشهادت مظلوم اول، دامنه تخریبهای علیه او تقریبا فرونشست ولی پس ازارتحال این مظلوم دوم تخریبها ادامه داشته ودارد .
چند روز پس از ارتحال، که هنوز کفن هاشمی خشک نشده کسی را به سیما آوردند تا او را با زبیر مقایسه ولقب مفسد فی الارض به او بدهد و دیگری -که متولد نجف است و مع الاسف درمجلس شورای اسلامی چند دوره جاخوش کرده و سهم بارزی در ریخته شدن خون کشته شدگان دیپلمات ما در افغانستان به دست طالبان  دارد- را بیاورند تا هاشمی را ساکت فتنه بنامد.
کاش مصلحت بود و ظرفیتی بود تا می گفتم دیروز که فرزند یکی از عارفان راه رفته از شیراز پیش من آمد و از قول پدر ارجمندش درباره شکوه و جلال و منزلت هاشمی پس از مرگ و استقبالی که امام و اولیای وی پس از ارتحال از او نموده اند چه چیزهایی گفت.
از صمیم دل دعا می کنم کسانی امثال حمید رسایی وسردارسعید قاسمی و علاء الدین بروجردی و.... که جفا می کنند و پس از مرگ هم به مرده لگد می زنند به خود بیایند و توبه کنند. شاید توبه شان پذیرفته شود.


یادداشت های غلامعلی رجایی

نظرات بینندگان
آخرین اخبار