دکتر حسن دادخواه
هر
نوع " گرفتگی" ، در جامعه نشان از نامتوازن و درهم ریختگی دارد. مثال روشن
و آشنای آن، " آبگرفتگی" است. آبگرفتگی، زمانی پیش می آید که آب سطحی
وانباشته شده نتواند به جایی که باید برود، راه یابد و ما نتوانیم توان و
قدرت موجود در آن را به کنترل و در خدمت سازندگی درآوریم. از این رو، این
آب انباشته، موجب ویرانی می شود.
استعدادهای
آحاد شهروندان و اعضای مراجع رسمی تصمیم ساز و تصمیم گیر نیز چنانچه نتواند
در زمینه های متناسب، کارساز باشد و راه حل های پیشنهادی و کارشناسی شده،
به مرحله عمل درآید، دچار " گرفتگی" می گردد و این گرفتگی، موجبات فرسایش و
خستگی روحی و ناامیدی اجتماعی را فراهم می سازد.
آن
چه که موجب بروز انواع "گرفتگی" ها در جامعه می گردد، سیاست های کلان و
بالادستی در آن جامعه است. چنانچه سیاست های کلان و بالادستی بر پایه
کارشناسی و بررسی های علمی و در فرآیندی آزاد و بدور از ترس و هراس و
خودسانسوری اتخاذ شود، می تواند از انواع گرفتگی ها از آبگرفتگی تا استعداد
گرفتگی در جامعه و میان دانایان جلوگیری کند ولی اگر سیاست های کلان در
جامعه ای، ناکارآمدی خود را در چند دهه نشان داده است و آن جامعه در امور
ساده و ابتدایی همچنان در رنج و سختی به سر می برد، طبعا آن جامعه دچار
"گرفتگی" های فراوان می شود.
چنانچه جامعه ای
دچار استعدادگرفتگی شد و وضع نامطلوب در زمینه های گوناگون همچنان پایدار
ماند و همه از تغییر و اصلاح سیاست ها و برنامه ها و روش ها، درماندند در
این صورت ناامیدی سراسر محافل روشنفکران و دانایان و اندیشمندان و اهالی
قلم و دفتر را فرامی گیرد و بازار دانش گستری و توسعه علمی بی رونق می
شود.
برای گریز از این فاجعه طبعا تجدیدنظر در
روال های گذشته در سیاستگذاری و احترام بر دیدگاه های متنوع و ارزشگذاری بر
خرد دانایان تنها راه است.