دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۰:۰۳ | Monday , 09 June 2025
کد خبر: ۱۲۶۱
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۲ - ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵

راستی ایران شهر ما کجاست- فرهاد باغبانی

همه جهان تن است و ایران دل /نیست گوینده زین خیال خجل چون که ایران دل زمین باشد /دل ز تن به بود یقین باشد

آراس- نظامی گنجوی شاعر بزرگ ایران زمین در قرن ششم آگاهانه سرود:

همه جهان تن است و ایران دل /نیست گوینده زین خیال خجل
چون که ایران دل زمین باشد /دل ز تن به بود یقین باشد


سخنی که با توجه به رویدادهای بزرگ تاریخی در این جغرافیا، صداقت و راستی این گفتار را تایید می کند. ایران ما همواره در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود با حوادثی که بر این سرزمین رفته مرکز و چهار راه حوادث جهان بوده است و بی دلیل نیست که «گراهام فولر» محقق غربی با اطلاعی که از اوضاع و احوال جهان دارد ایران را قبله عالم و مرکز تحولات ژئوپولتیکی دنیا در کتابی به همین عنوان معرفی می کند.


شاهان تاریخ معاصر ایران نیز از دوره صفوی تا قاجار با شناختی متکی بر همین تاریخ و گذشته پرشکوه، ایران را مرکز و ثقل دنیا دانسته و به خود لقب قبله عالم می دادند و همچنان پس از گذشت قرن ها گویی هنوز همه راه ها در این جهان پر زد و خورد به ایران ختم می شود.

با این مقدمه کوتاه می خواهیم با اسناد به تاریخ و روایت های مورخان بزرگ و معتبر به این پرسش پاسخ دهیم:
راستی ایران شهر ما کجاست؟!


*
ایرانشهر که به پهلوی : «ارانشتر» (کشور ایران ) بیان می شود، در عهد ساسانیان به کشور ایران اطلاق می شد. (فرهنگ فارسی معین(


*
چون ملک ایرانشهر بگرفت [اسکندر] جمله ابناء ملوک بحضرت او جمع شدند. «نامه تنسر»


*
اگر یزدان فره ایرانشهر بیاری ما رسد. (کارنامه اردشیر بابکان ص 12(


*
فریدون را سه پسر بود سلم و تور و ایرج. چون او بمرد، مملکت به سه قسم کرد و بدان سه پسر سپرد و آن جای که خود نشستی از زمین عراق و ایرانشهر ایرج را داد و او پسرش کهتر بود. (ترجمه تاریخ طبری(


*
تا باز که افراسیاب بیرون آمده دوازده سال شهر ایران گرفته بود و نریمان و پسرش سام بر او تاختن ها همی کردند تا ایرانشهر یله کرد و برفت . (تاریخ سیستان(.


*
فضیلت در ایرانشهر بود. (کشف المحجوب (


*
قال الاصمعی و کانت العراق تسمی ایرانشهر فعربتها العرب فقالوا العراق . (المعرب جوالیقی ص 231(
در مسالک و الممالک آمده که عراق عرب را دل ایرانشهر خوانده اند. (نزهةالقلوب ص28(


لغتنامه دهخدا نوشته است به کشور ايران در عهد ساساني «اِرانشتر» Eran - shatr مي گفتند.


همچنین بنا به همین روایت های تاریخی باید توجه داشت که دل ایرانشهر تیسفون ،میان رودان و یا عراق امروزی بوده است به همین دلیل مورخان دوره اسلامی، بابِل یا همان میان رودان را قلب ایرانشهر گفته اند.
*
ابن خردادبه خراسانی و احمد بن عمر اصفهاني معروف به ابن رسته (قرن 3 هجري) نوشته اند: « ابتدا به شرح سرزمين سواد مي پردازم زیرا شاهان پارسي آنجا را «دل ايرانشهر» یعنی قلب عراق مي ناميدند.»


*
علي بن حسين مسعودي (قرن 4 هجري) نيز سخن بزرگان گذشته را تكرار كرده و به نقل قول از پارسيان، بابِل (عراق) را «خُنيرث و لُبّ ايرانشهر» نوشته است.


*
ابوزید بلخی یا مقدسی بُستی (سدة 4 هجری) نوشته است: گويند که معتدل ترين و بهترين بخش هاى زمين ايرانشهر است كه به اقليم بابل معروف است. درازاى آن از رود بلخ تا رود فرات و پهناى آن از درياى آبسكونتا درياى فارس و يمن و سپس تا مُكران و كابل و تخارستان و انتهای آذربايجان است و این جا بخش برگزيده و ناف زمين است. زیرا که مردم آن رنگ معتدل و پيكرهای برابر و متوازن و خردهای سالم دارند و از همين روى به نام ايرانشهر خوانده شده، يعنى قلب شهرها و ايران به زبان اهل بابِل باستان به معنى دل است. ايرانشهر، سرزمين حکیمان و دانشمندان است و ايشان بخشنده و بخشاينده و با تميز و هوشمندند و هر خوى نيكى را كه ديگر مردمان جهان از دست داده‏اند، اينان دارا هستند.


*
ياقوت حموي (قرن 7 هجري) نوشته است: « ابوريحان خوارزمي گفته است. ايرانشهر شامل: همه بلاد عراق، فارس، جبال (عراق عجم) و خراسان است.. یزید بن عمر فارسی گفته است: سواد را دل ایرانشهر یعنی قلب ایرانشهر گفته اند. سرزمین عراق دل ایرانشهر یعنی قلب شهرهای مملکت پارسیان گفته می شود. پارسیان بر اساس اوستا کتاب معروف خود، بر این گمان اند که شاه تهمورث [پیشدادی] که در نزد آنها به منزله حضرت آدم است، دنیا را چند بخش نمود و به فرزندان ایران بن اسود بن سام بن نوح داد. آنان ده نفر به نام های خراسان، سجستان، کرمان، مُکران، اصفهان، گیلان، سندان، گرگان، آذربایجان و ارمنان بودند. همه این شهرها ایرانشهر اند.


این بود نگاهی کوتاه به تاریخ و جغرافیای ایرانشهر.

آن چه که جای هیچ تردیدی و انکاری باقی نمی گذارد این است که تیسفون تاریخی همواره قلب کشور ایرانشهر بوده است و بی دلیل نیست وقتی خاقانی شروانی در کنار دجله خرابی تیسفون را دید به فغان در آمد و سرود:


هان ای دل عبرت از دیده نظر کن هان
ایوان مداین را آیینه عبرت دان
ما بارگه دادیم این رفت ستم بر ما
بر کاخ ستمکاران گویی چه رسد خذلان

هر چند سال هاست ملت ایران در غباری از فراموشی با تاریخ و گذشته تابناک خویش قرار گرفته ولی امروز بار دیگر متکی به اندیشه، و فهم ناشی از خودآگاهی تاریخی می توان مولفه های و مفاهیم ایرانشهری که در موسیقی، معماری، اخلاق، شعر، ادبیات و حتی سیاست نامه ها و اخلاق خواجه نصیر و سیاست نامه نظام ملکی و... مستتر است را احیا و تجدید حیات نمود؛ چه ملتی که با هویت خود بیگانه شد در مسیر تندباد حوادث نمی تواند سربلند و کامیاب بیرون آید.


ایرانشهر ما نوای تاریخ و سرگذشت ملی ماست. این آهنگ را باید به گوش جان شنید و در راه تجدید مفاهیم آن کوشید و سرانجام باید در این هنگامه تاریخی از خویش کنجکاوانه بپرسیم:


به راستی ایران کجاست و ایرانی کیست؟ پاسخی که نیاز به شکیبایی، پژوهش، خویشکاری و تامل بسیار دارد. آری شود و لیکن به خون جگر شود.

فرهاد باغبانی

نظرات بینندگان
آخرین اخبار