يکشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۳ | Sunday , 08 June 2025
کد خبر: ۱۱۶۰۰
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۴ - ۱۱ آبان ۱۳۹۵
ایستاده در کما!

محمدرضا گلزار، پس از 4 سال Rises!

محمدرضا گلزار در دوره جدید کاری اش، از سینمای گیشه فاصله گرفت و بازی در فیلم های متفاوتی چون «دلم می خواد»، «مادر قلب اتمی» و «خشکسالی و دروغ» را تجربه کرد تا توانایی های بازیگری خود را به چالش بکشد.


آراس - سرویس هنری:  اگر بخواهیم فهرستی از «پدیده ها» در سینمای ایران به خصوص در سال های پس از انقلاب تهیه کنیم، حتما باید یکی از ردیف های این فهرست را به محمدرضا گلزار اختصاص دهیم؛ بازیگری که شهرتش از عالم موسیقی و همراهی با گروه آرین، با حضور مقابل دوربین، ضریب و شتابی دوچندان پیدا کرد و مسیری را پیش پای او گذاشت که حالا حضور گاه گاهش در عرصه موسیقی، حکم تفنن پیدا کرده و انگار نه انگار که خاستگاه او موسیقی بوده، نه سینما!

واژه گلزار تا سال ها فراتر از نام یک نفر و در حکم کلیدواژه ای برای توصیف جنس خاصی از فرآیند «بازیگر شدن» در رسانه های سینمایی کارکرد داشت؛ کارکردی که آرام آرام سنگینی سایه اش بر کارنامه این بازیگر پرحاشیه و خبرساز، خود او را هم درباره جایگاهش دچار تردید کرد! او برای گریز از این سایه سنگین به فکر «اثبات خود» افتاد و پروژه ای را کلید زد که در سال های اخیر نخستین نشانه ها و احتمالا همین روزها نخستین ثمراتش را می توانیم در عرصه اکران رصد کنیم.
 
 محمدرضا گلزار، پس از 4 سال Rises!

این خلاصه ای از سرگذشت بازیگری است که چه بخواهیم و چه نخواهیم در مقطعی کوتاه توانست تبدیل به مصداقی برای واژه «سوپراستار» در سینمای پس از انقلاب شود؛ چهره ای که با وجود نقش آفرینی در بیش از 20 فیلم سینمایی و حتی همکاری با برخی کارگردانان مطرح و شناخته شده، هنوز هم مطالبی درباره «چشمان آبی و دستمزد نجومی اش» بیش از «تحلیل ظرفیت های بازیگری اش» در فضای رسانه ای مخاطب دارد. آیا نتایج پروژه اخیرش به تغییر ماهوی نسبت او با سینما منجر خواهدشد؟ آیا او این بار می تواند خود را «ثابت» و جایگاهش را به عنوان بازیگر «تثبیت» کند؟ در این گزارش تلاش کرده ایم در سه فصل به بازخوانی و تحلیل کارنامه و عملکرد این بازیگر از آغاز تا به امروز، بپردازیم.

فصل اول؛ دلم می خواد!

ملاقات با ایرج قادری در خزرشهر برای دعوت به نخستین کنسرت رسمی گروه نوپای «آریان» در فرودین ماه سال 79 را می توان نقطه عزیمت محمدرضا گلزار به این فصل از کارنامه تجربیات سینمایی اش دانست؛ ملاقاتی که به ارائه دعوتی متقابل از سوی مرحوم قادری برای نقش آفرینی یک جوان خوش سیما در فیلم سینمایی «سام و نرگس» منتهی شد و از آن به بعد بود که آرام آرام معجزه شهرت رخ نمایی کرد و گلزار هرآنچه دلش خواست در قامت یک سوپراستار تجربه کرد.
 
محمدرضا گلزار، پس از 4 سال Rises!

چه تجربه هایی را پشت سر گذاشت؟ اولین تجربه نقش آفرینی گلزار بر پرده سینما با «سام و نرگس» در آخرین سال دهه 70 به ثبت رسید تا او نه در قامت یک موزیسین جوان که در مقام یک بازیگر خوش سیما و نوظهور وارد دهه 80 شود. از میان خیل پیشنهادها او سه تجربه به نسبت متفاوت «شام آخر»، «زمانه» و «بالای شهر، پایین شهر» را در همان سال 80 پشت سر گذاشت.
 
یک بازیگر تازه کار و مخاطب پسند گزینه ای نبود که تهیه کنندگان و فیلمسازان به راحتی آن را نادیده بگیرند و این گونه بود که او در همان سال های نخست ورود به سینما به سرعت تبدیل به بازیگری پرکار شد و در سال 81 هم دو فیلم «زهر عسل» و «چشمان سیاه» در کارنامه اش به ثبت رسید. این سیر تقریبا بدون وقفه و با اندکی فراز و فرود در تعداد نقش آفرینی در هر سال، تا پایان دهه 80 ادامه پیدا کرد. درخشش ها و ناکامی های این دهه آرام آرام روی دیگری از سکه پرزرق و برق سینما را پیش روی گلزار عیان کرد.

کجاها خوش درخشید؟سال 82 را می توان سال طلایی کارنامه گلزار توصیف کرد. سالی که دو فیلم مهم با نقش آفرینی او روانه پرده شدند؛ «کما» و «بوتیک». «کما» جایگاه این چهره جوان به عنوان یک «بازیگر پولساز» را در معادلات اقتصادی سینمای ایران تثبیت کرد و همزمان «بوتیک» تبدیل به فیلم محبوب منتقدان شد. از میان این دوگانه اما شهرت و پولسازی بیشتر به کام گلزار خوش آمد و تبدیل به مهم ترین شاخص فیلمسازان برای انتخاب او شد. «آتش بس» به عنوان نخستین فیلم میلیاردی سینمای ایران را می توان مرتفع ترین قله این قبیل تجربیاتش دانست.

کجاها ناکام ماند؟معادله ای که برخی از تهیه کنندگان برمبنای خروجی گیشه ها برای «پولسازی با گلزار» طراحی کردند اما چند متغیر اشتباه داشت و به همین دلیل خیلی زود ورق برگشت و گلزار در کمتر از نیم دهه طعم شکست در گیشه را هم تجربه کرد! «کلاغ پر» در سال 86 و «دو خواهر» در سال 87 را می توان نقطه شروع این سیر سقوط دانست؛ دو فیلمی که با وجود استمرار فروش نسبی در گیشه اما به دلیل کیفیت نازل تبدیل به نخستین جرقه های بی اعتمادی مخاطبان به این بازیگر شدند. انتشار خبر دستمزد میلیارد برای نقش آفرینی تنها در سه دقیقه از فیلم «دموکراسی تو روز روشن» هم پازل این بی اعتمادی را کامل کرد و آرام آرام گلزار اعتبار خود برای تضمین فروش در گیشه را از دست داد؛ شکست مطلق دو فیلم «در امتدادش هر» و «من و تو» نقطه پایان این فصل از تجربیات سینمایی گلزار بود که منجر به دوری موقت او از عرصه بازیگری هم شد.
 
محمدرضا گلزار، پس از 4 سال Rises!

فصل دوم؛ توفیق اجباری؟

در مرز دهه های 80 و 90 دیگر گلزار نه یک موزیسین نام آشنا در یک بند ناشناخته موسیقی که چهره ای کاملا شناخته شده بود؛ سوپراستاری که آرام آرام شاهد زوال اعتبارش نزد علاقه مندان و مخاطبانش بود. ناکامی در حضور موثر در متن هم همواره بهترین فرصت برای خودنمایی «حاشیه ها» است! نام گلزار در این مقطع همنشین اخبار و حواشی مستند بر شنیده ها بود و سرانجام هم به شایعه ممنوع الکاری و توقف موقت او در مسیر پرشتاب پرکاری اش در نقش آفرینی در سینما منتهی شد.

چه تجربه هایی را پشت سر گذاشت؟ مهم ترین مشخصه این دوران که از سال 90 آغاز شده و تا همین امروز هم ادامه دارد، در کارنامه هنری محمدرضا گلزار تلاش برای بازتعریف نسبت خود با سینما و اساسا عالم تصویر است. گویی سیر منتهی به تجربه تخله شکست در گیشه در پایان دهه 80 همچون تلنگری گلزار را به این جمع بندی درباره کارنامه اش رساند که با این دست فرمان نمی تواند به آرزوهایش در سینما برسد. او که در گفت و گویی خود را «صادق ترین آدمی که در اطراف خود می شناسم» توصیف کرده و همزمان درباره هنرهایش گفته بود: «من خواننده خوبی نیستم اما می دانم بازیگر خوبی هستم.» حالا به فکر اثبات صداقت خود در این ادعا افتاده و این بهانه ای برای رفتن به سراغ تجربه های متفاوت تر بود.
 
 محمدرضا گلزار، پس از 4 سال Rises!

کجاها خوش درخشید؟ وقتی پای انتخاب متفاوت به میان می آید، می توان منتظر شگفتی هم بود. این که گلزار پس از یک دهه بازی در میدان «مقتصدان سینمایی» سراغ فیلمنامه های جدی تری همچون «دلم می خواد!»، «مادر قلب اتمی» و «خشکسالی و دروغ» رفته است به روشنی نشان می دهد که او «قصد تغییر» داشته تا شاید بتواند با تکرار خاطره خوش «بوتیک» نسبت خود با منتقدان سینمایی را اصلاح کند.
 
این دورخیز فی نفسه اتفاقی مبارک در کارنامه این بازیگر است اما هنوز هیچ یک از این تجربه های متفاوت رونمایی نشده تا بتوان قضاوتی درباره درخشش یا ناکامی در آن ها داشت. تا همین جا مهم این است که گلزار برخلاف سال هایی که به دلیل شانس یا اشتباه در انتخاب، همکاری با فیلمسازان مطرحی همچون ابراهیم حاتمی کیا، مسعود کیمیایی و حتی بهرام بیضایی را از دست داده بود، حالا متوجه فرصت هایی که باید غنیمت بشمارد، هست و این حتما یک نقطه طلایی در کارنامه چهره ای است که بیش از «سوپراستار» بودن حالا دغدغه «بازیگر» بودن دارد.

کجاها ناکام ماند؟ همان طور که اشاره شد، تکلیف تجربه های تازه گلزار زمانی مشخص می شود و می توان درباره آن ها حکم کلی صادر کرد که فرصت دیده شدن به دست بیاورند. طی دو سال گذشته تجربه های مهم گلزار در زمینه بازی در نقش های تازه، با بن بست حاشیه مواجه شده و رنگ پرده به خود ندیده است. «مادر قلب اتمی» در بلاتکلیفی مطلق قرار دارد و مشخص نیست چه زمانی موفق به عبور از خان ممیزی ارشاد برای اکران عمومی می شود.

«دلم می خواد» هم که به عنوان اولین تجربه همکاری گلزار با جدی ترین فیلمساز متعلق به سینمای روشنفکری ایران یعنی بهمن فرمان آرا در مقطعی که می توانست در ویترین جشنواره فجر خودنمایی کند، قربانی اختلافات داخلی شد و از رسیدن به گردونه رسمی رقابت ها بازماند.
 
«خشکسالی و دروغ» شرایط به نسبت مساعدتری دارد و با وجود حاشیه هایی که نسخه تئاتری آن داشت، حالا در صف انتظار اکران قرار گرفته تا شاید انتخاب متفاوت گلزار این بار فرصت دیده شدن داشته باشد. این ناکامی در مواجهه با مخاطبان سینمایی در شرایطی که دورخیز گلزار برای خوش درخشیدن در مدیوم متفاوت شبکه نمایش خانگی با دو مجموعه «ساخت ایران» و «عشق تعطیل نیست» هم به شکست منتهی شد، بیش تر به چشم آمده و باید دید تا کجا ادامه خواهدداشت.
 
محمدرضا گلزار، پس از 4 سال Rises!

فصل سوم؛ خروج از کما؟

در میانه دهه 90 حالا محمدرضا گلزار در آستانه فصلی نو در کارنامه سینمایی و حرفه ای خود قرار دارد. او که از چندی قبل به صورت جسته و گریخته سراغ از حرفه نخست خود یعنی موسیقی گرفته و فعالیت هایی را در آن فضا کلیدزده است. همزمان با فاصله گرفتن ار فضای رسانه ای و انتخاب حرفه ای تر در سینما، پا در مسیری گذاشته که از همین امروز می توان تفاوت آن را نسبت به دوره پرکاری ده سال ابتدایی و کم کاری چهار ساله اخیر پیش بینی کرد. او به احتمال زیاد در سال های آینده حضور جدی در جریان تولیدات سینمایی خواهدداشت و باز هم شاهد تکرار تصاویر او بر جلد نشریات سینمایی و خانوادگی خواهیم بود اما این دورخیز چه اسرانجامی پیدا خواهدکرد؟

چه تجربه هایی پیش رو دارد؟ مهم ترین تجربه ای که محمدرضا گلزار در ماه های آینده پیش رو دارد، اکران فیلم هایی است که اشاره کردیم فعلا در بلاتکلیفی به سر می برند. از این منظر حتما فیلم «خشکسالی و دروغ» پیشتاز است و بازتاب های آن می تواند نقطه آغازی برای سلسله واکنش ها نسبت به تجربیات تازه او باشد. گلزار اما در یکی از گفت و گوهای سال 92 خود دامنه تجربیات آینده اش در سینما را فراتر از ایفای نقش های تازه ترسیم کرده و صحبت از کارگردانی به میان آورده است. آن هم کارگردانی فیلمی متعلق به ژانر وحشت.

این تصمیم اما در قالب گفت و گو باقی مانده و در سه سال گذشته رد و نشانی از عملی شدن آن دیده نشده اما می تواند ترسیم کننده بخشی از دغدغه های گلزار برای آینده حرفه ای اش باشد.

چگونه خوش می درخشد؟ همه چیز در گرو استمرار انتخاب های درست و پرهیز از هیجان است. گلزار همزمان با فیلم هایی که قرار است نشان دهنده سبک تازه ای از حضور بر پرده سینما باشد، در پروژه پرحاشیه «سلام بمبئی» هم ایفای نقش کرده که مختصات خبری آن به شدت یادآور فیلم های غالب در کارنامه این بازیگر در نیمه دوم دهه 80 است. فیلمی که از همین امروز می توان آن را از شانس های اصلی رکوردشکنی در گیشه دانست و در عین حال می تواند بسیاری از امیدها به تغییر مسیر حرفه ای این بازیگر را ناامید کند. اشتباه نشود، حکایت فقط بازی در یک فیلم طنز و اصرار برای مواجهه با گلزار در فیلم های روشنفکرانه نیست.
 
 محمدرضا گلزار، پس از 4 سال Rises!
 
در کارنامه گلزار فیلم های کمدی آبرومندی همچون «کما»، «توفیق اجباری» و «آتش بس» هست که الزاما نقشی در فرآیند سقوط او در پایان دهه 80 نداشتند اما فیلمی که بخواهد نقص های فیلمنامه ای و سینمایی اش را با پارامترهای «گیشه پسند» پر کند، حتما کمیتش برای ماندگاری خواهد لنگید! کاش «سلام بمبئی» این گونه نباشد!

آیا ناکام می ماند؟ بهتر است در این زمینه هیچ پیش بینی و تحلیلی ارائه ندهیم. همه چیز مشروط به انتخاب های گلزار است. او در نقطه ای طلایی برای بازگشت به نقطه اوج کارنامه اش در سال 82 قرار دارد؛ سالی که با «سلام بمبئی» و «خشکسالی و دروغ» می تواند توأمان توجه مخاطبان و منتقدان را به خود معطف کند. آیا او در بهره مندی از این فرصت طلایی برای خروج از دوران کمای سینمایی ناکام می ماند؛ قضاوت هنوز زود است.

•    محمدرضا گلزار در دوره جدید کاری اش، از سینمای گیشه فاصله گرفت و بازی در فیلم های متفاوتی چون «دلم می خواد»، «مادر قلب اتمی» و همین «خشکسالی و دروغ» را تجربه کرد تا توانایی های بازیگری خود را به چالش بکشد.

•    سال های 80 تا 88 دوران طلایی و حکمرانی گلزار در سینماست. او در این سال ها در هر فیلمی که بازی می کرد، تهیه کننده اش را به خوشبختی روزافزونی می رساند.

•    گلزار قرار بود در فیلم «سربازهای جمعه» مسعود کیمیایی، نقش یکی از سربازها را بازی کند. نقشی که با کنار کشیدن او از پروژه، به بهرام رادان رسید.
نظرات بینندگان
آخرین اخبار