باغ ستان خوز
باغبان مژده گل می شنوم از چمنت
قاصدک کو، که سلامی برساند ز منت؟ در سرزمینی که به قدمت وقدرت وسیاست و کیاست وتدبیر و درایت از روزگار کهن سرآمد دوران ها بوده ؛حاکمی باسیاست وکفایت فرمان فرمایی می کرد....
روزی از روزها خبر آوردند که مهتر گلستان ها و باغستان های این دیار کهن که خوز نام داشت را گرد و غبار غم در بر گرفته وتدبیری باید تا شاید باغستان و بوستانی که بی گمان زرخیز ترین زمین دیار خوبی هاست ؛جانی دوباره بگیرد و باغستانی سر به آسمان سای شود.
پس مشاوران و وزیران را به درایت وتدبیر و کارگشایی فراخوند؛ رای بر آن شد که باغبانی حکیم و فرزانه را که هم در دانش و حکمت سر آمد بود و هم درایت و فطانت و تجربه کافی داشت، را برای این باغستان پر برکت گسیل دارند.
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
حکیم با ذکاوت و جوان ما که ؛هم علم ودرایت داشت وهم تجربه وکفایت ؛بفراست یافت که باغستان خوز را تدبیری جدید وسعی ی بلیغ باید.
پس اندیشه اش را بر چند اصل اساسی وبنیادین بنا نهاد و برای زدودن و پاک کردن گرد محرومیت ها و بی تدبیری ها وجاری نمودن خون حیات وامیدواری در رگهای خشکیده باغستان خوز ؛ با همه ی هم و غم و حمیت خود همت گماشت و پای در این راه پر مخاطره وطاقت فرسا نهاد.
و این بود اصول بنیادین باغبان نیک اندیش:
۱_ همه ی هم غم و توان و زمان خویش را برای رسیدن به مقصد مقصود به کار گیرد که :"" قو علی خدمتک جوارحی"".
۲_ همه ی تصمیمات ومنویات، منوط به دریافت تمام وکمال اطلاعات از اقلیم و نژاد درختان و دور اندیشی وعاقبت نگری همه جانبه باشد.
۳_ با آگاهی از نقاط قوت وضعف همه ی باغبانان پیشین ؛از تجربیات ارزشمند همه ی باغبانان ما قبل استفاده کند.
۴_ با بهره گیری از اکسیر رشد وتوسعه متوازن ومتعالی، بدون لحظهای درنگ و وقفه در احیای باغستان همت گمارد.
۵_ باشناسایی و بهره گیری از بهترین درختچه ها ودرختان وگل ها و گیاهان ارزشمند باغستان خوز واستفاده از پیشترفته ترین روشهای مدیریت باغداری و علوم نوین ؛نسبت به هرس و آفت زدایی علف های هرز ودرختان آفت زده و بی ثمر و پر هزینه اقدام شود و با کمک گرفتن از نور خورشید در روز و چراغ شب نمای آراس بتواند حیات مجدد را در باغستان خوز بازتاب دهد و دیدگان گردشگران و ناظران ورهگذران کوی وبرزن را روشن نماید.
پس از آغازین روزهای این تحول سترگ؛با اندیشه ای متعالی به اقصی نقاط باغستان پربرکت وکهن قدم نهاد واز نزدیک پای سخن همه ی مصرف کنندگان، باغبانان محلی و زحمتکشان ودلسوزان پرتلاش نشست وضمن بررسی همه ی عوامل و آفت های جاری با امکانات وتوانمندی های باغداران محلی آشنا شدند وجهت رشد و شکوفایی دستوراتی دادند و فرمانهایی صادر نمودند که موجبات شادی و نشاط و توانمند سازی و شور وسرزندگی بیشتر یاران را فراهم نمود.
بالاخره تلاش های شبانهروزی ومستمر به بارنشست وآهسته آهسته وآرام آرام علفهای هرز و درختان بی ثمر و درختان تنومندی که ریشه ی آنها آفت زده بود و هزینه بر و کم ثمر بودند را ریشه کن و یا هرس نمود وبجای آنها درختان تنومند وپر بار با روشهای نوین باغبانی کاشته شد تا دوباره باغ ما همان باغستان دل های خوز نشینان گرم دل و نیک آیین شود.
و اما اکنون.....
اکنون که صدوچند روز از حکایت آغازین روزهای این کارزار می گذرد با چنان دستاوردهایی مواجه شده ایم که دیدگان هر بیننده ای را که ذره ای انصاف ومروت داشته باشد را بر واقعیتی بنام " آغازی دوباره " باز می کند و اگر چه حسودان تنگ نظر و عنودان بد گهر ؛سعی در تیره وتار نشان دادن این همه شایستگی وتوانمندی را دارند ولی چشمان تیز بین خلقی نظاره گر رشد وشکوفایی و بالندگی و سرافرازی و خیر و برکت انبوه انبوه درختان وگل های این باغستان پر گهر هستند و رجاء واثق دارند که در پرتو خورشید باغستان روز به روز شکوفاتر و چشم نوازتر خواهد شد.
و چنین گفت در روزها نزدیک و سال پیش رو در پایان اردیبهشت شاهد نتیجه پر بهشت ؛ و ثمر چنیی زحمات و تدبیر خود و حاکم در پرتو لطف الهی خواهیم نشست .
و اما ای کاش باغبان ما هم قدری از وقت خود را جهت یادداشت برداری از تخریب ها و آفات پراکنی و آفت کشی ها و جانمایی های جدید درختان خود می گذاشت تا در پایان کار خود مجموع آن را کتابی کند با نام {{ از کودکی پیشتاز و متعامل تا باغبان کار}} تا با حاصل فروش آن عینکی طبی برای بهتر دیدن مشکلات مردم تهیه شود و برسد به دست عالمان بی عمل.
باغبان میگفت عالمان بی عمل همچو زنبورند لکن بی عسل